آخرين ارسال هاي انجمن
انجمن
نوشته شده توسط : kamkidaghmiyab


بسم ربّ الشّهداء والصّديقين

زندگينامه شهيدجيرائيل ملّتي مياب(شهيدي ازشهرستان مـــــــرند)



مطلب را در ادامه دنبال بفرمایید....

 



:: موضوعات مرتبط: خاطرات ودلنوشته ها , دل نوشته , آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه م--ی , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه م--ی , موضاعات متفرقه , نامه های شهدا ,
:: برچسب‌ها: وصیت نامه شهدا , شهدا , زندگی نامه , شهید جبرائیل ملتی ,
:: بازديد از اين مطلب : 1658
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : شنبه 18 اردیبهشت 1395 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام: حسین

شهرت: نوری

نام پدر: حيدرعلي

 تاریخ تولد: 1350

محل تولد: ديزيچه

تاریخ شهادت: 20/12/1366

محل شهادت:‌ حلبچه

محل دفن: گلزار شهدای دیزیچه

نام عمليات: والفجر10


اين جمله‌ها دوباره به ذهنم خطور كرد                 آيا دوباره مي‌شود از خط عبور كرد

خط‌های بريده شده از هم سبقت گرفته‌اند                 ديگر خطوط فاصله ما را صبور كرد

اوراق زندگي همه جا زير و رو شده است                  بايد دوباره دفتر خود را مرور كرد

حسين باغ شيخي

بسيج مدارس هيچ­گاه نام شهيد حسين نوري را از ياد نخواهد برد واين ستاره درخشان هميشه در آسمان بسيج مدارس كشور خواهد درخشيد. خون پاك اين شهيد، خطي را ترسيم كرد كه تا ابد راه سعادت و فداكاري را به نوجوانان ميهن اسلامي نشان داد.

  شهيد حسين نوري در سال 1347 در شهر ديزيچه متولد شد و ايام كودكي را به تحصيل گذارند تا آنكه براي ادامه تحصيل به دبيرستان پاي گذاشت. او از همان ابتداي ورود به دبيرستان از آنجا كه برخاسته از خانواده‌ایی مذهبي و انقلابي بود، عشق به انقلاب و دفاع از ميهن اسلامي تمام وجودش را فرا گرفته بود؛ بنابراين بدون تأمل وارد بسيج مدارس شد و به عنوان عضوي فعال در تمام عرصه‌ها، فعاليت خود را شروع كرد. او كه داراي قلبي رئوف و مهربان بود، در عرصه كار و تلاش نيز مددكار پدر و خانواده خويش بود؛ به طوري كه هم به تحصيل ادامه مي‌داد و هم به كار كشاورزي مشغول بود. حسين قبل از اينكه وارد دبيرستان شود، در طول سه سال در مدرسة شهيد علي جباري ديزيچه با عنوان مسئول تبليغات اين مدرسه انتخاب شد و حقیقتاً در عرصه‌هاي فرهنگي خوش درخشيد. در تشكيل بيشتر رشته‌هاي هنري­ همتي خستگي‌ناپذيری داشت. مي‌توان از نوع فعاليت‌هاي او به ذوق سرشارش در رشته‌هاي مختلف فرهنگي پي برد؛ چون در تمام رشته‌ها فعالیت می‌کرد. تمام فعاليت‌ها حكايت از آن داشت كه امیرحسین دانش‌آموزي نمونه و یک بسيجي خستگي‌ناپذير بود كه تمام توانش را در راه اهداف انقلاب و مملكت اسلامي به كارگرفته بود. از هيچ كوششي براي نيل به اهداف خود فروگذار نمي‌كرد؛ تا آنجا كه در سال اول دبيرستان قدم در ميدان نبرد گذاشت. او ثابت كرد نه فقط در عرصة تبليغات و گفتار به انقلاب و ميهن اسلامي عشق مي‌ورزد، بلكه در عرصه عمل نيز اين ادعا را ثابت كرد.

  عمليات والفجر 8 عملياتي بود كه همه را به حيرت واداشت. همه‌ جهانيان به فتح جزيره‌ فاو با ناباوري مي‌نگریستند. عبور از آب­هاي خروشان اروند و موانعي كه سد راه رزمندگان اسلام بود، تسخير اين جزيره را غيرممكن مي‌ساخت؛ ولي رزمندگان جبهه‌ حق كاري كردند كارستان و حسين نوري هم پابه‌پاي رزمندگان غيور اسلام به قلب دشمن يورش برد تا طنين الله اكبر و رگبار سلاحش قلب دشمن را بشكافد و فتح و پيروزي را نصيب جبهه ‌حق نمايد. او پس از اين عمليات در عمليات ديگري به‌ نام والفجر10 شركت كرد و در حلبچه شاهد يكي از فجيع‌ترين رخدادهای دنيا، بمباران شيميایي دشمن بود. سرانجام اين بسيجي دانش‌آموز در تاريخ 20/12/66 با تركش خمپاره به شهادت رسيد و روانش به حضرت حق پيوست.

 



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه م--ی , شهدای دیزیچه , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای اصفهان , شهدای دیزیچه , شهرستان مبارکه , وصیت نامه , زندگی نامه , وصایا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1384
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 3
|
مجموع امتياز : 14
تاريخ انتشار : چهارشنبه 07 بهمن 1394 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

شهید غلام رضا مظاهری طالخونچه

ششم فروردين 1345، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش ناصر، فروشندهبود و مادرش گلبانو نام داشت.  دانش آموز چهارممتوسطه در رشته  تجربی بود. به عنوان  بسیجی در جبهه حضور  يافت. بيست و سوم تير 1361،در شرق بصره عراق  شهيد شد. تا کنون اثری ازپیکرش بدست نیامده است.


پیکر پاک شهید برو مندمان شهید غلامرضا مظاهریان همراه با قافله شهدای غواص به آغوش میهن  برگشت پیکر پاک این شهید روز سه شنبه 20/05/1394 در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده می شود.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه م--ی ,
:: برچسب‌ها: شهدای غواص , شهدای طالخونچه , شهدای غواص شهرستان مبارکه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1793
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 16
تاريخ انتشار : پنجشنبه 15 مرداد 1394 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام: اکبر

شهرت: ملکی

نام پدر: حسین

تاریخ تولد: 1334

محل تولد: ديزيچه

تاریخ شهادت: 22/11/1360

محل‌شهادت: تنگة چزابه

نام عملیات: طریق‌القدس


تا قله عاشقی سفر کرد و گذشت               در عالم عاشقی خطر کرد و گذشت

خورشید‌صفت برآمد از قله عشق               این شام سیه را سحرکرد و گذشت

 

بعد از شهادت اكبر برادرش مجروح و پايش قطع  گرديد. برادر زنش ده سال اسير زندان‌هاي رژيم بعثي عراق شد و پسرخواهرش نيز به‌شدت  مجروح شد، اين جوشش خون شهيد است كه خون را در رگ جامعه به‌جوش مي‌آورد و نمي‌گذارد که عَلَم شهيد به زمين بيفتد.......


به ادامه مطلب رجوع فرمایید.....



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه م--ی , وصیت نامه م--ی , شهدای دیزیچه ,
:: برچسب‌ها: شهدای دیزیچه , شهدای مبارکه , شهدای اصفهان , شهدای دیزیچه مبارکه , وصیت نامه , وصایا , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1350
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 8
تاريخ انتشار : سه شنبه 26 اسفند 1393 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن

نام پدر:مراد علیشهید عباسعلی نارنجی

تاریخ تولد:1315/12/29

محل تولد:اسلام آباد غرب

تاریخ شهادت:1360/11/18

محل شهادت:تنگه چزابه

محل دفن:بهشت فضل نیشابور

 

... با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب ، امام خمینی و با درود و سلام به روان

شهداي حق و آزادي .

من وصیتمی کنم به کلی برادران سپاه و بسیج که با تمام وجود و با عشق به الله

در راه به ثمر رسیدن این انقلاب عظیم الهی تلاش کنند و از ایثار و خودگذشتگی

نهراسید زیرا که پشتیبان مستضعفین جهان ، الله است و از برادران بسیج مسجد

رضا(ع) می خواهم که مسجد را خالی نگذارند زیرا که در همین مساجد بود که پایۀ

این انقلابعظیم الهی بنیان گرفت.

و خواهشدیگرم از مادر و خواهر و همسرم این است که براي من گریه نکنند

چرا چون شهادتسعادتاست.

... آرزوي من این بود که در جهاد فی سبیل الله شرکت کنم و اگر لایق بودم

شهید شوم . مؤمن باید از شهادت در راه خدا نهراسد و با تمام وجود ، آن را در

آغوش بگیرد .

انّا لله و انّا الیه راجعون



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه م--ی , وصیت نامه م--ی ,
:: برچسب‌ها: شهدای اسلام آباد غرب , شهدای نیشابور , تنگه چزابه , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1396
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 23
تاريخ انتشار : جمعه 25 مهر 1393 | نظرات (3)
نوشته شده توسط : محسن

نام پدر:حسینشهید علیرضا نعمانی مقدم

تاریخ تولد:1345/7/19

محل تولد:آمل

تاریخ شهادت:1362/5/18

محل شهادت:مهران

محل دفن:بهشت فضل نیشابور

 

وصیت نامه

 

ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه

الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون

با درود به رهبرکبیر انقلاب وبا سلام بهشهدايگلگون کفن از هابیل تا حسین (ع)

و از حسین(ع) تا شهداي این برهه از انقلاب . شهدایی که به نداي هل من ناصر

ینصرنی حسین (ع) پاسخ مثبت دادند و ما هم که عازم جبهه هستیم امیدواریم کاري

را بکنیم که حسین (ع) در چند صد سال پیشکرد .

و حالا می خواهم به همۀ همکیشان و هم مسلکان خود وصیت کنم من به

آرزوي خود رسیدم اما به مادر و برادر و خواهرانم بگویید به هیچ وجه گریه نکنند و

اگر توانستید براي من بخندید و حتّی جشن بگیرید چون من خوشبخت شدم و از

دام این دنیایی که همه جایش ظلم و ستم می باشد رهایی یافتم . براي خدا

شکرگزاري کنید چون که من از اما محسین (ع) و فرزندانش والاتر نیستم که آنها

جان عزیز خودشان را در راه اسلام دادند ، ما هم وظیفه داریم خون آنها را زنده نگاه

داشته و راه آنها را ادامه دهیم و در این برهه از زمان ، اسلام احتیاج به خون دارد و

ما باید با خون خود ریشه هاي اسلام را آبیاري کنیم که درخت اسلام سبز و خرّم

شود و نخشکد .

من گفتۀ خدا را به جا آوردم (قتلوا فی سبیل الله) ، برایم نگویید که ناکام بوده .

به مادرم بگویید صبر و شکیبایی داشته باشد . او برایم خیلی زحمت کشید . او هم

پدر بود و هم مادر . چه کنم اسلام در خطر استو اسلام واجبتر استو وقتی که

خبر شهادت برادرم محمود به تو رسید اي مادر ! تو گفتی براي چه گریه کنم ؛ براي

اسلام رفته . وقتی که خبر شهادت من به تو رسید باز هم سخت باش چرا که دشمن

شاد می شود و از تو می خواهم که برادر بزرگم که شهید شده و من هم که شهید

شدم از دو برادرم دریغ نکنی و آنها را هم براي اسلام فدا کنی . مادر در جلوي

منافقین بایست ؛ به حرف منافقان گوش نکنید چون که خداوند می فرماید ان

المنافقین لکاذبون . منافقان کاذب و دروغگو هستند .

من در زندگی دو آرزو داشتم یکی شهادت و دیگري خدمت در سپاه که به

اولین آرزویم رسیدم . مادر گریه نکنید ؛ من از تو نبودم ، از اسلام بودم ، از آن ...

ملّت و به خاطر اینها جان دادم . من به آرزوي خود رسیدم که شهادت بود . من و

برادرم، دو شهید از یکخانواده هستیم و امیدواریم که برادرانم راه ما را ادامه دهند.

مادر و برادر و خواهرانم ! شما را به خدا می سپارم .

به امید پیروزي اسلام بر کفر جهانی

والسلام

علیرضا نعمانی مقدم



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه م--ی , وصیت نامه م--ی ,
:: برچسب‌ها: شهدای آمل , شهدای نیشابور , مهران , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1196
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : پنجشنبه 24 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن

نام پدر: ذبيح اله

محل تولد: شهرستان مشهد

تاريخ تولد: 01/03/46

تاريخ شهادت: 25/07/63

محل شهادت: ميمک

مسؤليت: مخابرات و بي سيم

يگان: لشكر 5 نصر

گلزار: بهشت رضا

وصيت نامه :

بسمه تعالي

ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص

پروردگارا در خواب هستم يا در عالم بيداري خيال مي كنم يا حقيقت دارد ؟

قيام كربلا شهادت حسين (ع)قطعه قطعه شدن بدن قاسم و تكه تكه شدن پيكر شهيد عباس و اكبر آيا آنها افسانه بود ؟ ا

گر چنين تصوري تاكنون داشته ايد سري به جبهه ها بزنيد دراين صحنه عباسهاي دست از دست داده و قاسم و اكبرهاي سرشكافته، تا آنجا كنون خواب و خيال بنظرتان مي آ‎مده برايتان عينيت پيداكند ؟ با سلام و درود به رهبركبير انقلاب ايران بنيان گذارجمهوري اسلامي ايران واسوه مقاومت وپشتيان مستضفان جهان و باجهان وبا كسب اجازه ازامام امت وامت حزب الله و ملت قهرمان شهيد پرور و خانواده هاي معلولين واسرا ءومجروحين ورزمندگان اين كوههاي مقاومت وسربازان امام زمان وامام امت مي خواهم چند كلمه اي بعوان وصيت با قلبي سياه ودلي پراز دتسهاي شكسته وزباني بسته دربرابر خداوند متعال مي خواهم بر روي اين كاغذ سفيد بياورم مي خواهم بگويم اي ملت وامت قهرمان واسوههاي مقاومت ومليت كه خسته نخواهد شد وهميشه از مال ومنال خود گذشته اند باسلام ودورد برپدران و مادران شهيدان بر پد اران ومادران شيهيد برپدرومادر مهربان وعزيزخودم وبرادران وخواهران خودم و برادران وخواهرانم اينك كه اين وصيتنامه را مي نويسم چنان تشنه شهادتم كه سراز پا نمي شناسم چنان درفكر كارزار و پيكار شدم كه روز وشب خودم را نمي فهمم من براين باورم كه هر كس درراه خداوند ميجنگند از مرگ نمي هراسم ومن به خوبي مي دانم كه اگر شهيد شوم برادر ديگري از امت حزب الله سنگر مرا پرخواهند كرد واسلحه مرا به دست خواهند گرفت وآنقدر خواهد جنگيد تا دشمن را از صفحه گيتي ريشه كن سازند ونظام حق الهي را در جهان مستقر سازند وتواي كسي كه دم از خلق مي زني ودر كردستان خود را فدايي خلق جا مي زني ويا خود را مجاهد درراه خلق ويا خود را مجاهد درراه خلق مي داني وهر كجا دستت برسد چون رويهي كار برسرراه عزيزان ارتشي وسپاه ومردم بي گناه چاه مي كني بدان كه پايان عمرت نزديك است وديگر راهي جز تسليم وعودت به آغوش پرمهر محبت اسلام نداري پس اسلحه هاي دزديده شده ويا از دشمن گرفته شده را زمين نهيد وخود را براي گذشته ها آماده سازيد پدر ومادر عزيزم وقتي كه خبر شهادت مرا به شما گفتند ناراحت نشويد زيرا كه دشمن ومنافقين از ناراحتي شما خوشحال وشادمان مي شود پدر ومادر عزيزم مرا ببخشيد كه نتوانستم آن محبتهايي كه به من كرديد جبران كنم مادر عزيزم آن شري كه دادي به من حلالم كن وببخش مرا برادرانم سنگر شما مدرسها يتان است ودرس بخوانيد تا بتوانيد فرد خوبي براي مردم باشيد واما شما خواهرانم حجاب شما كوبنده تر ازخون من است پدرم براي من مقداري نماز بخوانيد وروزه بگيريد ديگر عرضي ندارم وهمگي را به خداوند بزرگ وتعالي مي سپارم فزند كوچك شما مصطفي ميرنژاد خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار جنگ جنگ تا پيروزي امام را دعا كنيد مرگ برتمامي منافقين وستمگران عمليات والفجر



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه م--ی , وصیت نامه م--ی , عملیات عاشورا ,
:: برچسب‌ها: شهدا میمک , شهدای مشهد , لشکر 5 نصر , شهدای مخابرات , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1320
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 10
تاريخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن
شهید محمدرضا محبی

تاريخ تولد : 25/1/1345

نام پدر : غلام رضا

محل تولد : سيستان و بلوچستان / زاهدان

تاريخ شهادت : 29/7/1363

طول مدت حيات : 18

محل شهادت : ميمك

مزار شهيد : بهشت رضاي مشهد



:: موضوعات مرتبط: خاطرات , زندگی نامه م--ی , وصیت نامه م--ی , عملیات عاشورا ,
:: برچسب‌ها: شهدای میمک , شهدای سیستان بلوچستان , وصیت نامه , زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1164
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 15
تاريخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محسن
شهید سید احسان مسعودی علوی

بسم الله لارحمن الرحیم


یا ایهاالذین آمنو اهل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذالکم خیرلکم ان کنتم تعلمون.

ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارتی سودمند که عذاب دردناک آخرت را  نجات بخشد دلالت کنم، آن تجارت این است که به خدا و رسولش ایمان آورید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید این از هر تجارتی اگر دانا باشید برای شما بهتر است.

با درود و سلام بر مهدی موعود و یگانه منجی عالم بشریت و سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با یادی از شهیدان به خون خفته از صدر اسلام بر رزمندگان عزیز و قهرمان که از مال و جان خود گذشتند و در راه خدا قدم برداشتند، وصیت نامه خود را آغاز می کنم.

خدایا تو می دانی که من لیاقت شهادت را ندارم؛ با لطف و کرمت مرا ببخش و شهادت را نصیبم کن. آری، وای بر من، واقعا شرمنده و روسیاهت هستم. هر وقتی به فکر می افتم می گویم من چه کاری برای خدا انجام داده ام، ولی می بینم خیر یک بنده روسیاهم و من کوچکتر از آنم که پیامی برای امت شهید پرور ایران بدهم. ولی عرضم این است که امام را تنها نگذارید و مواظب باشید که این منافقین کوردل ظاهرا دوست و باطنا دشمن هستند و ریاست طلبند. مبادا لطمه ای به این انقلاب و امام بزنند.

مادر عزیزم، سلام عرض می کنم سلامی برخاسته از ته قلب و جایگاه صدق و خلوص، سلامی که در ذهنم یادآور مهربانی ها و عطوفت های باطراوت شماست، سلام به دوستی که همچون جویباری که مادام در حرکت است تا بتواند نهال مادری را آبیاری کرده و به سوی شاخه موفقیت سوق دهد. ای مادر مهربان تو برازنده مهری، تو روشنی بخش سوخته ای، تو آسمان ستاره ی دوستی منی. مادرم، با قلبی مملو از مهر و محبت، با چشمانی گریان و بوسیله قلمی لرزان، با قلبی کوچک و پاک ابراز می کنم که با تمام وجود دوستت دارم. می دانم که چقدر زحمت ها برایم کشیدی و با چه زجرها مرا ادب کردی تا بزرگ شدم. باید ببخشید که نتوانستم جبران این زحمت های شما را بکنم. اگر خطایی از من دیده اید مرا ببخشید و حلال کنید و شما ای خواهران و برادرانم، مرا حلال کنید هرچند که بسیار بدی از من سرزد. مادرم، در مرگ من ناراحت مباش و ناراحتی مکن و صبور باش چون خداوند صابران را دوست دارد. انسان صابر پیش خداوند خیلی اجر دارد. انسان روزی به دنیا می آید و روزی هم از دنیا می رود. پس چه بهتر که با تقدیم جان خود، بهشت جاودانه را خریداری کند و چه بهتر از رضایت خداوند. خلاصه اینکه انسان رفتنی است و کسی ماندنی نیست پس چه بهتر آنکه خود بسوی مرگ در راه خدا برود. مادرم، فرزند امانتی است نزد شما پس خوب است امانتی که پیش شماست آنرا در اولین فرصت به بهترین وجه آن به صاحب آن که همان خداوند است تحویل دهید.

 مادر جان، می خواهم همچون زینب (ع) باشی که غم رفتن برادر و پدر و کلیه مردان اقوام را تحمل کرد. همچون او که جلو رویش سر برادرش امام حسین (ع) را از بدنش جدا کردند به گلوی طفل شش ماهه پسر برادرش تیر زدند و طفل وی را از او گرفته و 72 تن از بهترین یارانش را از دست داد. ولی صبر کرد و زینب بودنش نیز بخاطر صبرش بود.می خواهم همچون مادر وهب باشی که وقتی سر فرزندش را بریدند و به طرف او انداختند او را بوسید و به طرف دشمن انداخت و گفت من چیزی را که در راه خدا داده ام هرگز پس نخواهم گرفت.مادر بدان نزد خدا اجری عظیم خواهی داشت اگر شهادت نصیبم شد یا اگر مفقود الاثر یا مفقود الجسد شدم بیاد هزاران مفقود بیفتید و برای آان گریه کنید، اگر سر نداشتم به یاد عاشورای امام حسین (ع) بیفتید و برای او و یارانش گریه کنید، اگر دست های من قطع شد به یاد حضرت ابوالفضل باشید و برای آنان گریه کنید و اگر شهید شدم من را در کنار دیگر شهدا دفن کنید.

آنقدر به جبهه میروم و میجنگم تاشهیدشوم.ای جوانان نکند در رختخواب بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد، ای جوانان نکند در غفلت بمیرید که امام علی (ع) در محراب عبادت شهید شد.ای جوانان، مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین و با هدف شهید شد.ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگیری نمائید که فردا در محضر او نمی توانید جواب حضرت زینب سلام الله علیها را بدهید که تحمل 72 تن شهید را نمود. برادران و خواهران استغفار را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست. همیشه به یاد خدا باشید، در راه او قدم بردارید. هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند، اگر چنین کنند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابر قدرتهاست. در جبهه حضور خود را ثابت نگه دارید و در امام بیندیشید و سعی کنید عظمت او را دریابید و تسلیم او باشید و صداقت و اخلاص خود را حفظ نمایید و اگر فیض شهادت نصیبم شد آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند، بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نگردند اما باشد که دماء شهدا نیز آنها را متحول کند و به رحمت اللهی نزدیکشان گرداند.

سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگوئید که تا آخرین نفس و آخرین قطره ی خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر اورا خالی نکم تا موقعیکه پرچم سرخ حسینی در تمام جهان طنین افکند و همه احکام اسلامی در زیر پرچم امام زمان (عج) به اجرا درآید. و کلام آخر اینکه از قول من از کلیه دوستانم و رفقایم حلالیت بطلبید و از آنان بخواهید که مرا حلال نمایند. از همه فامیل های عزیزم می خواهم که اگر بدی در حق آنها کردم از سر تقصیرات من بگذرند و مرا حلال کنند.

والسلام

به امید پیروزی رزمندگان اسلام

سید احسان مسعودی علوی 1364/11/17



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه م--ی , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه م--ی ,
:: برچسب‌ها: شهدای علوی , شهدای روستای علوی , وصیت نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 909
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : چهارشنبه 02 مهر 1393 | نظرات (0)
نوشته شده توسط : محسن
شهید شید رحیم مسعودی علویبسمه تعالی

 

  السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره


 *اِنَ الَذینَ قالوُ رَبُنَا اللهُ ثُمَ استَقاموُ فَلا خَوفٌ عَلَیهِم وَلاهُم یَحزَنونَ  *  اُولئِکَ اَصحابُ الجَنَّهِ خالِدینَ فیها جَزاءً بِما کانوُ یَعمَلوُنَ *

آنان که گفتند آفریده ما خداست و بر این سخن پایدار و ثابت ماندند و بر آنان هیچ ترس و بیمی و حزن و اندوهی (در دنیا و عقبی) نخواهد بود * آنان اهل بهشتند و و به پاداش اعمال نیک همیشه در بهشت ابد مخلّد خواهند بود. «سوره احقاف آیه 13 و 14»

 

        در راه دوست کشته شـدن آرزوی مـاست * هرچـنـد خصم تـشنـه بخـون گلـوی مـاسـت

       گـردیـم گـرد یــار چــو پـروانـه گـرد شمــع * چون سوختن در آتش عشقُ آرزوی ماست

 

در راه دوست و محبوب فدا شدن هرکس را لیاقت نباشد و این بنده حقیر را توفیق راه یافتن به مقام قرب الهی نشاید لیک نا امیدی از درگاه حیّ دانا و دادگر سزاوار نیست؛ دیر زمانی بود که منحرف از سبیل الله و دور از رهبری روح الله هدف تیر اهریمنی درونی و برونی بودیم و سال ها گذشت و ما بی خبر بر بستر شب افروزان بی مقدار و جدا از رنج شیعیان و مسلمانان و مستضعفان جهان بودیم تا اینکهخو رشیدی بنام روح الله طلوع کردو با شمشیر عدالت بر فرق ظالمین و ستم پیشگان نواخت و شب را از فرمانروایی بزیر کشید و به نابودی کشاند و نور پر فروغ کلام الله را بر بستر ظلمت زده ایران گسترد و مشتاقان آزادی و عدالت را فراخواند که هان ای مسلمانان و ای آزاد مردان، دست توانایتان را بر هم دهید و ید واحده باشید و یکباره با صدای الله اکبر بر زورگویان و قلدر مسلکان جهان یورش برید و یک باره *یُخرِجُهُم مِن الظُلُمات اِلی نوُر* به گرد رهبر هدایت یافته از طرف خدا حلقه زدند و با او همصدا شدند که بعد از شاه نوبت آمریکاست و امروز ایران، فردا فلسطین و شیطان های بزرگ و کوچک را از این قدرت عظیم الهی که چون پُتکی بر سرشان فرود می آمد، خوش نیآمد و خواستند نور خدا را که در ایران با دهن هاشان خاموش کنند که رهبرمان، خمینی کبیرمان و امام بزرگوارمان ندا داد که ای جُندالله بپاخیزید و از سرزمین اسلامی دفاع کنید و شب پرستان را به ذلّت و خواری افکنید و سربلندی عظمت را و عزّت و شرف را از آن مومنان و حق جویان کنید ومن یکی از کوچک ترین فرد از بزرگ ملّتی فداکار هستمکه به ندای قائد بزرگ و نائب الامام لبیک گفتم و برای نابودی ستم و تجاوز به دیگر سربازان فداکار اسلام در جبهه پیوستم

و اگر به جوار قرب الهی راه یافتم و بهشهادتنائل شدم چند جمله بعنوان تذکر به نزدیکانم و دیگر مسلمانان و چند جمله هم چونان پُتکی آهنین بر فرق مستکبران جهانی دارم - مادر زحمتکشم و برادران و خواهران بزرگوارم و دیگر خویشان، از شماها می خواهم که برایم ضجّه و زاری نکنید و از همسرم که خیلی صبور است می خواهم که درشهادتمن نگران نباشد کما اینکه این راه را هردو باهم انتخاب کردیم؛ تو رنج فراق و سرپرستی یتیمی را بر عهده گرفته ای و مرا تشویق نموده ای که به جبهه بروم و در راه خدا بجنگم ومن هم قبول کرده ام که خونم را تا آخرین قطره و جانم را تا آخرین نفس نثار خدا کنمو باز تو قبول کرده ای پیام رسان خون من و تمامشهداءباشی و من قبول کرده ام که در آن دنیا منتظرت بمانم و هردو باهم در بهشت جاودان بسر بریم و امّا مادر عزیزم و برادران و خواهران مهربانم، در غم من غمناک و در شادی من شاد باشید وشهیدشدن شادی و سعادت در پی دارد و اگر خواستید گریه کنید بر حسین (ع) گریه کنید که سزاوار تر است و بر شما فرض است ای ملّت غیور که رهبرمان را یاری کنیم و مبادا اورا در میان جمعان تنها گذاریم؛ علی (ع) در میان شیعیانش تنها بود و درد تنهایی خود را با چاه می گفت؛

چون آفتابی که به دنبال خورشید است پیرو اوامر ایشان باشید، دعایش کنید، یاریش نمایید و بیعتی که کرده اید نشکنید؛ باشد که خداوند شما را اجری عظیم دهد و شما ای ابر جنایت کاران، پایتان شکسته و دستتان بریده باد؛ ما فرزندان اسلام و فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما دشمن تمامی شما ستمگرانند و یک لحظه از جنگ با شما دست نخواهیم کشید و خواهید دید که به زودی از لبنان و ملّت فلسطین و دیگر کشورهای اسلامی بیرونتان خواهیم انداخت، پس هرچند زودتر گورتان را ای بیگانگان پست فطرت گُم کنید و ملّت های مستضعف را رهایشان کنید.

پاینده باد جمهوری اسلامی، مرگ بر ستم و ستم کار.

بنده گنه کار خدا سید رحیم مسعودی



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با شهدا زندگی نامه , زندگی نامه م--ی , آشنایی باشهدا وصیت نامه , وصیت نامه م--ی ,
:: برچسب‌ها: شهدای علوی , شهدای روستای علوی , سید ,
:: بازديد از اين مطلب : 1248
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : دوشنبه 31 شهریور 1393 | نظرات (4)
نوشته شده توسط : محسن

  بسم الله الرحمن الرحیم

قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین

با سلام به آقا امام زمان مهدی موعود (عج) و مولایم حسین (ع) و سرورم خمینی بت شکن و تمام معلولین و مجروحین و با سلام و درود به روان پاک طیبه نورانی شهیدان از صدر اسلام تا کربلای حسینی و از کربلای حسینی تا کربلای ایران و با سلام و درود به تمامی خانواده های شهدا و با درود بیکران به تمامی اسرای در بند سخنی دارم با پدر و مادرم و خانواده های شهدا: پس از سلام گرم خدمت شما عزیزان که با فرستادن فرزندانتان گامی به سوی جوار حق تعالی برداشته و خوشا به حال شما که توانستید چنین فرزندانی