|
|
محمّد
زوّاری فرزند محمدحسن در سال 1348 در شهرستان بیرجند دیده به جهان گشود.
دوران کودکی و تحصیلاتش را تا سال دوم دبیرستان در بیرجند گذراند. او عضو
فعال پایگاه بسیج مسجد حضرت موسی بن جعفر(ع) بود. علاقه ی فراوانی به قرائت
قرآن داشت و مرتب در هیأت های عزاداری و مجالس دعا شرکت می نمود.
عشق و علاقه به امام و رهبرش باعث شد تا در 17 سالگی درس را رها نماید و
داوطلبانه از طریق بسیج سپاه پاسداران عازم جبهه های نبرد شد. او مدت 45
روز همراه لشگر ویژه شهدا به عنوان تک تیرانداز در گردان امام حسین(ع) در
صحنه ی دفاع از اسلام و میهن اسلامی حضور یافت و شجاعانه در مصاف با دشمن
متجاوز شرکت کرد.
سرانجام در تاریخ بیست و هفتم فروردین ماه سال 1366 در منطقه ی عملیاتی
سلیمانیه در عملیات نصر یک در سن 18 سالگی بر اثر انفجار مین دعوت حق را
لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت. پیکر پاک شهید پس از تشییع در شهرستان
بیرجند در مزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.
برگرفته از سایت: www.sh-m-zavvari.blogfa.com
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهید ,
شهدا ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1569
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : سه شنبه 13 مهر 1395 |
نظرات (2)
|
|
نوشته شده توسط : kamkidaghmiyab
بسم ربّ الشّهداء والصّديقين
زندگينامه شهيدجيرائيل ملّتي مياب(شهيدي ازشهرستان مـــــــرند)

مطلب را در ادامه دنبال بفرمایید....
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ودلنوشته ها ,
دل نوشته ,
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه م--ی ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه م--ی ,
موضاعات متفرقه ,
نامه های شهدا ,
:: برچسبها:
وصیت نامه شهدا ,
شهدا ,
زندگی نامه ,
شهید جبرائیل ملتی ,
:: بازديد از اين مطلب : 1658
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : شنبه 18 اردیبهشت 1395 |
نظرات (0)
|
|
نوشته شده توسط : kamkidaghmiyab
شهداي ترورشهرستان مرندروستاي مياب
بسم ربّ الشّهداء والصّديقين
زندگينامه سردار شهيدحسين استادي مياب ازشهداي ترور
شهيدحسين استادي مياب فرزندمحمدابراهيم در اول مهرماه ۱۳۴۸در روستاي مياب ازتوابع شهرستان مرنداستان آذربايجانشرقي درخانواده اي متوسط چشم به جهان گشودكه پد ومادرش مذهب شيعه دوازده امامي ومتدين بودندكه هزينه ي زندگي خويش را ازراه انجام كار كشاورزي ودامداري تامين مي كردند حسين در دوران كودكي فردي جسور،بي باك،وباشهامت بودكه اين جسارت وشهامت حسين زبان زد همگان بودوتا آخرين لحظات زندگي شهيد همراه وي بود. حسن حامي مستضعفين بود ودرمسائل اجتماعي روستا دخالت داشت بطوري كه درچندمورد بخاطر گران كردن كرايه خودسرانه ماشينها واردعمل شدند وعوامل را به ميزمحاكمه كشاند.حسين درسال ۱۳۵۵درسن هفت سالگي پابه مدرسه مي گذارد وتحصيلات دوران ابتدايي رادر دبستان دولتي عنصري مياب(شهيديوسفي فعلي)ادامه مي دهد وبه علت مشكلات زندگي سال آخر دبستان را به صورت داوطلب آزادامتحان مي دهد وقبول ميشودشهيد باشروع قيام عليه رژيم طاغوت ايشان نيز درتظاهرات انقلابي شركت نموده تا اينكه انقلاب پيروزميشودحسين علاقه بسياربه اماموانقلاب داشت وهميشه در ايام الله دهه فجر خودش ازمرندپوستروعكسهاي انقلابي تهيه كرده ودرمراسم دهه ي فجر شركت مي كرد . حسين درسال ۱۳۶۴ دوره آموزش اعزام به جبهه بسيجي را به مدت يك ماه سپري نمود وبعد ازآن درسال ۱۳۶۵براي ياري رساندن به رزمندگان اسلام علزم جبهه ها گرديدازخصايص بارز ونمونه ي حسين اين بودكه نسبت به ضد انقلابيون خيلي حساس بود وهميشه ميگفت بايد ريشه اين بي غرت ها ووطن فروشها را خشكاند.شهيداستادي بصورت بسيجي درمنطقه ي شلمچه حضوري فعال داشت وبعدازآن به عضويت پاسدار افتخاري سپاه در آمدوبا اين افتخاردرمناطق عملياتي خرمشهر-جزيره مجنون – سردشت- بانه – وباختران درعملياتهاي گوناگون شركت نمود.شهيداستادي نسبت به پدر ومادرخويش بسيارمهربان بود وبه آنها احترام زيادي قائل بودهيچ وقت راضي نشدكه پدر ومادرش ازوي رنجيده خاطر شوند.
شهيداستادي دردي ماه سال۱۳۶۵درعمليات كربلاي چهارحضورداشته وبعدازآن درهمان ماه درعمليات كربلاي پنج درمنطقه شلمچه به عنوان مسئول آتشبار دوشيكا جوانمردانه جنگيد ومجروح گرديد وتنها بعدازچندروزاستراحت به جبهه برگشت درسال ۱۳۶۶ درمنطقه عملياتي ابوالفتح عراق درعمليات نصرهفت شركت نموده وبازمجروح گرديدولي اينبا حتي جهت مداوابه عقب برنگشت وتنهابه پانسمان سرپايي در اوژانش صحرائي كفايت نموده وبارديگر به كمك رزمندگان اسلام شتافت شهيداستادي بعدازآن درمنطقه ماووت عراق درعمليات بيت المقدس دو (۲) باعلاقه بسيارشركت نموده وپيروزمندانه با انجام عمليات به مرخصي آمد وبعد ازآن ايشان درعمليات بيت المقدس سه(۳)نيزشركت فعالانه نمود.شهيداستادي درهمه ي اين عملياتها درگردان شهيدچمران تيپ ذوالفقار لشكر۳۱عاشورابودند وفرماندهان وقت ايشان از اوبه عنوان بازوي قوي گردان خويش يادمي كردند.شهيداستادي باپايان يافتن جنگ تحميلي جهت انجام خدمت مقدس سربازي درارتش جمهوري اسلامي ايران ازسپاه استعفادادند وبعدازآن به خدمت زيرپرچم جمهوري اسلامي اعزام وبعداز اتمام خدمت سربازي ازسپاه پاسداران اعاده به خدمت شدند.ايشان درتاريخ ۷/۱/۶۸ اقدام به تشكيل زندگي نموده وازدواج كردندوحاصل اين ازدواج يك پسربنام هادي استادي مياب مي باشد.شهيداستادي درطول خدمت خويش صادقانه فعاليت نموده وهميشه تابع لبيك گويي فرمانهاي فرماندهي كل قوا بودند وروحيه ي بالاي فداكاري وايثارگري ايشان را هميشه به مناطق عملياتي مي كشاند.شهيدحسين استادي درارديبهشت ماه ۱۳۷۲همراه باتيپ هميشه پيروز امام زمان(عج)لشكر۳۱عاشورابه منطقه ي بانه اعزام شدندودر آنجابه عنوان جانشيني گروهان پياده مشغول بودند.درطول حضور حسين درآن منطقه ماموريت خود گروههاي ضدانقلاب خواب راحتي نداشتند تا اينكه درشب بيست ويكم فروردين سال۱۳۷۳ به هنگام ماموريت در اطراف محدوده حفاظتي خوددر كمين دشمن گرفتار شدهوبامقاومت سرسختانه خودوبه هلاكت رساندن تعدادهشت نفرازگروهك ازخدا بيخبر شربت شهادت را همراه باهمرزمش نوش جان نموده وجان به جان آفرين تسليم مينمايد لازم به توضيح است آقاي اكبرجعفرپورمياب ازهمرزمان ايشان درمناطق جنگي ميباشدكه درحال حاضردرتهران ساكن مي باشند وبرادرگرامي ايشان احمداستادي مياب نيز درزمان جنگ پاسداربودند وبه درجه جانبازي نائل آمده اندودرتهران مشغل بكارميباشند.روحش شاد وراهش پررهروباد منبع:گلهاي آسماني آلبوم آثارفرهنگي شهداوايثارگران آذربايجانشرقي
به نقل از مادر شهيد: گل بهار نجف زاده
منبع : سايت بنيادشهيد
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه چ--ر ,
موضاعات متفرقه ,
نامه های شهدا ,
شهدا-عملیات ,
عملیات مرصاد ,
عملیات کربلا5 ,
:: برچسبها:
شهیدحسین استادی میاب ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1380
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 1
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : شنبه 18 اردیبهشت 1395 |
نظرات (2)
|
|
نام: محمد
شهرت:
بیات
نام پدر:-
تاريخ تولد: 1342
محل تولد: بداغآباد
تاريخ شهادت: 28/8/1360
محل شهادت:--
محل دفن:گلستان شهدای زرینشهر
آينه
سوز و ساز خود را نشكست عهد
دل سرفراز خود را نشكست
تير
از پي تير از هوا ميباريد ميديد،
ولي نماز خود را نشكست
ن.بهرامی
خاطره شهادت اين
شهيد، ظهر روز عاشورای کربلا را در يادها زنده ميكند. حضرت اباعبدالله الحسين(ع)و ياران باوفايش در ظهر عاشورا ايستادند
تا زيباترين نماز را به درگه حق اقامه كنند. شهید محمد بیات و همرزمانش هم همان
حرکت سالار شهیدان را در جبهه و در مقابل دشمن در حالی که در زیر باران گلوله
بودند، انجام دادند.
آري قصه شهادت
محمد بيات نيز ماجرایي شنيدنياست كه نماز ظهر عاشورا را به نماز ظهر جبهههاي حق
عليه باطل پيوند ميزند.
محمد بيات در سال
1342 در محله بداغآباد در خانوادهاي محروم و مذهبي ديده به جهان گشود. در همان
محل دوران كودكي و تحصيلات ابتدایي را به پايان رسانيد و براي ادامه تحصيلات راهي
محله وينيچه شد. او هر روز پیاده مسیر بداغآباد تا وینچه را برای خواندن درس طی
میکرد تا توانست دوران راهنمایی را به پایان برساند. او مصمم بود ادامه تحصيل
بدهد و چون به رشته فني بسيار علاقهمند بود، در امتحانات ورودی هنرستان شرکت کرد
و با قبولی در امتحانات، توانست برای ادامه تحصیلاتش به زرینشهر برود و پس از طي
دوره هنرستان، موفق به گرفتن مدرك ديپلم فني شود. او از همان كودكي به انجام فرايض
دینی علاقه داشت و بهخصوص به فراگيري كتاب خدا، قرآن مجيد عشق ميورزيد. همين امر
باعث شد درجواني معلم قرآن بشود.
شهيد محمد بيات تدریس قرآن را از بچههاي فاميل
و محل شروع كرد. او نه تنها به آنها خواندن قرآن را ميآموخت، بلكه آنها را به
خواندن نماز و بهجاآوردن فرايض ديني و همچنين خواندن دروس مدرسه نيز تشويق ميكرد.
او در بسيج نيز ثبت نام كرده بود و تا پاسي از
شب در كتابخانه مسجد محل فعاليت ميكرد. در مسجد محل نيز كلاس قرآن تشكيل داده بود
و به علاقهمندان، قرآن آموزش ميداد. شهيد محمد بيات از همان اول انقلاب خطوط
انحرافي را ميشناخت و خادمان به انقلاب را از خائنان تشخيص ميداد. به دليل همين
شناخت سياسي به رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني(ره)و شهيد رجایي و شهيد باهنر عشق ميورزيد.
او هميشه در نظرها
و صحبتهايش مخالفت خود را با بنيصدر اعلام ميكرد.
حالا زمان
انتخاب بود. محمد بايد انتخاب ميكرد: ادامه تحصيل دهد يا براي دفاع از حريم ميهن
اسلامي راهي جبهههاي حق عليه باطل شود. او راه دوم را انتخاب كرد. هرچند پدرش به
او توصيه ميكرد كه درسش را ادامه بدهد و بعد از پايان تحصيلات به جبهه برود، ولي
او در جواب پدرش ميگفت: براي درسخواندن وقت هست، ولي براي دفاع از ميهن اسلامي
وقت بسيار تنگ است و نبايد به دشمن امان داد؛ فعلاً انقلاب اسلامی به فداكاري
جوانان اين مرز و بوم نیاز دارد و ما بايد امر امام را در عزيمت به جبهه اطاعت
كنيم.
سرانجام آرزوي
محمد برآورده شد و در مهر 1360 يعني يكسال پس از شروع جنگ، به جبهه حق عليه باطل
اعزام شد.
او مدتي كه در جبهه
بود، مردانه كمر به رزم با دشمن بست و در اين عرصه از هيچ فداكاري و رويارویي با
دشمن دريغ نکرد. نامههايی كه هر از گاهي از جبهه به خانواده مينوشت، سرشار از
نصايح مذهبي و انساني بود. او در جبهه نيز هنگام اوقات شرعي بانگ اللهاكبر سر ميداد
و همه را به نماز جماعت فرا ميخواند. در نامههايی كه براي خانواده ميفرستاد،
خطاب به پدرش نوشته بود: خون ما كه از خون علياكبر امام حسين(ع)رنگينتر نيست! ما حتي يك تار موي آن
بزرگوار نميشويم پس ما نيز آمادهايم تا جان خود را فداي دين خدا و ميهن اسلامي
بكنيم، و شما از اين موضوع ناراحت نباشيد كه ما شهيد بشويم. شهيد محمد بيات آخرين
اذان خود را با بانگ بلند سر داد؛ اذاني به سرخي افق اذاني كه طنين آن تا عرش خدا
بالا رفت و صداي اللهاكبر آن را فرشتههاي آسمان شنيدند و شايد در يك همصدایي
موزون فرشتگان نيز تكراركردند اذان مكبر عشق را.
آري اذان محمد
كه به رسالت رسول خدا حضرت محمد مصطفي(ص)شهادت داد، ناگهان سوت خمپارهایي فضاي
جبهه را شكافت و تركش آن گلوي مؤذّنِ عشق را نشانه گرفت و اذان محمد سرخترين اذان
شد و لحظاتي بعد محمد در خون خود غلطيد و روحش به دنبال صداي آسمانياش به آسمان
پرواز كرد.
آري محمد در ظهر
28/8/60 نداي حق را لبيك گفت و رفت تا اذان ناتمامش را در صف فرشتگان خدا بخواند.
بدن پاك اين مؤذن شهيد، بر دستان پاك مردم اين ديار در 30/8/60 تشييع و درگلستان
شهدای زرینشهر به خاك سپرده شد.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
شهدای مبارکه ,
شهدای دیزیچه ,
وصایا ,
زندگی نامه ,
خاطرات ,
:: بازديد از اين مطلب : 1403
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 2
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 08 بهمن 1394 |
نظرات (1)
|
|
نام:
حسین
شهرت: نوری
نام پدر: حيدرعلي
تاریخ تولد: 1350
محل تولد: ديزيچه
تاریخ شهادت: 20/12/1366
محل
شهادت: حلبچه
محل دفن: گلزار شهدای دیزیچه
نام عمليات: والفجر10
اين جملهها دوباره به ذهنم
خطور كرد آيا دوباره ميشود از خط عبور كرد
خطهای
بريده شده از هم سبقت گرفتهاند ديگر خطوط فاصله ما را صبور كرد
اوراق زندگي همه جا زير و رو شده است بايد دوباره دفتر خود را مرور كرد
حسين باغ شيخي
بسيج مدارس هيچگاه نام
شهيد حسين نوري را از ياد نخواهد برد واين ستاره درخشان هميشه در آسمان بسيج مدارس كشور
خواهد درخشيد. خون پاك اين شهيد، خطي را ترسيم كرد كه تا ابد راه سعادت و فداكاري
را به نوجوانان ميهن اسلامي نشان داد.
شهيد حسين نوري در سال 1347 در شهر ديزيچه
متولد شد و ايام كودكي را به تحصيل گذارند تا آنكه براي ادامه تحصيل به دبيرستان
پاي گذاشت. او از همان ابتداي ورود به دبيرستان از آنجا كه برخاسته از خانوادهایی
مذهبي و انقلابي بود، عشق به انقلاب و دفاع از ميهن اسلامي تمام وجودش را فرا
گرفته بود؛ بنابراين بدون تأمل وارد بسيج مدارس شد و به عنوان عضوي فعال در تمام
عرصهها، فعاليت خود را شروع كرد. او كه داراي قلبي رئوف و مهربان بود، در عرصه
كار و تلاش نيز مددكار پدر و خانواده خويش بود؛ به طوري كه هم به تحصيل ادامه ميداد
و هم به كار كشاورزي مشغول بود. حسين قبل
از اينكه وارد دبيرستان شود، در طول سه سال در مدرسة شهيد علي جباري ديزيچه با
عنوان مسئول تبليغات اين مدرسه انتخاب شد و حقیقتاً در عرصههاي فرهنگي خوش درخشيد.
در تشكيل بيشتر رشتههاي هنري همتي خستگيناپذيری داشت. ميتوان از نوع فعاليتهاي
او به ذوق سرشارش در رشتههاي مختلف فرهنگي پي برد؛ چون در تمام رشتهها فعالیت میکرد.
تمام فعاليتها حكايت از آن داشت كه امیرحسین دانشآموزي نمونه و یک بسيجي خستگيناپذير
بود كه تمام توانش را در راه اهداف انقلاب و مملكت اسلامي به كارگرفته بود. از هيچ
كوششي براي نيل به اهداف خود فروگذار نميكرد؛ تا آنجا كه در سال اول دبيرستان قدم
در ميدان نبرد گذاشت. او ثابت كرد نه فقط در عرصة تبليغات و گفتار به انقلاب و
ميهن اسلامي عشق ميورزد، بلكه در عرصه عمل نيز اين ادعا را ثابت كرد.
عمليات والفجر 8 عملياتي بود كه همه را به
حيرت واداشت. همه جهانيان به فتح جزيره فاو با ناباوري مينگریستند. عبور از آبهاي
خروشان اروند و موانعي كه سد راه رزمندگان اسلام بود، تسخير اين جزيره را غيرممكن
ميساخت؛ ولي رزمندگان جبهه حق كاري كردند كارستان و حسين نوري هم پابهپاي
رزمندگان غيور اسلام به قلب دشمن يورش برد تا طنين الله اكبر و رگبار سلاحش قلب
دشمن را بشكافد و فتح و پيروزي را نصيب جبهه حق نمايد. او پس از اين عمليات در عمليات
ديگري به نام والفجر10 شركت كرد و در حلبچه
شاهد يكي از فجيعترين رخدادهای دنيا،
بمباران شيميایي دشمن بود. سرانجام اين بسيجي دانشآموز در تاريخ 20/12/66 با تركش
خمپاره به شهادت رسيد و روانش به حضرت حق پيوست.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه م--ی ,
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
شهدای دیزیچه ,
شهرستان مبارکه ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
وصایا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1384
|
امتياز مطلب : 4
|
تعداد امتيازدهندگان : 3
|
مجموع امتياز : 14
تاريخ انتشار : چهارشنبه 07 بهمن 1394 |
نظرات (1)
|
|
نام: ابراهیم
شهرت: بهرامی
نام پدر: حسين
تاريخ تولد: 1335
محل تولد: ديزيچه
تاريخ
شهادت: 3/1/1363
محل شهادت: تنگه رقابيه
محل دفن: گلستان شهداي شهرديزيچه
ای عــــــرش ســــــلام کن
شهید آوردند ای فرش قیام
کن شهید آوردند
ای چشم ستاره
هرچه در گردون هست زین حادثه
وام کن، شهید آوردند
گلشن کردستانی
شهر ديزيچه، یکی از شهرهای استان اصفهان
است كه در دوران انقلاب و ایام هشت سال دفاع مقدس، نزدیک به 110 شهيد و شمار زیادی
جانباز و آزاده تقديم انقلاب و ميهن اسلامي كرده است. يكي از اين شهدای گلگونکفن
كه در گلستان شهداي اين شهر در كنار مقبره شاه سليمان (ع) آرميده، شهيد .......
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه الف--ج ,
شهدای دیزیچه ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای شهر دیزیچه ,
شهدای دیزیچه ,
شهیدبهرامی ,
شهدای شهرستان مبارکه ,
وصایا ,
زندگی نامه ,
شهدای اصفهان ,
:: بازديد از اين مطلب : 1842
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 8
|
مجموع امتياز : 18
تاريخ انتشار : پنجشنبه 26 شهریور 1394 |
نظرات (0)
|
|
نوشته شده توسط : moein_s1369
دوّم خرداد 1332 در بردسیر، حسین در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. تحصیلات مقدّماتی اش را در زادگاهش به اتمام رساند و در کنار درس خواندن، با کار کردن، بخشی از سنگینی مسئولیت خانواده را به دوش کشید تا همدمِ تنهایی ها و مددکار سختی های پدر زحمت کش و مادر دل سوزش باشد.
اوایل دهة پنجاه، سرآغاز فصل جدیدی از زندگی او بود؛ چراکه قبولی در رشتة پزشکی دانشگاه شیراز، حضور در محافل فعال انقلابی و جمع مبارزان را به دنبال داشت و او رفته رفته، به عنوان یکی از عناصر فعال مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی در استان فارس و حتی استان های اطراف شناخته شد. در سال های مبارزه، حسین هم پای سایر جوانان مسلمان ایرانی از پای ننشست و خود را وقف خدمت به اسلام و انقلاب کرد. چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال تحرکات عناصر ضد انقلاب در غرب کشور، سراسیمه به آن جا شتافت و کار کمک رسانی به مجروحان و مردم ستم دیدة کردستان را به عهده گرفت.
از شهید دکتر «حسین گرکانی نژاد مشیزی» به عنوان نخستین پزشک شهید جمهوری اسلامی ایران یاد می شود که در بیست ویکم شهریور 1358 توسط منافقان کوردل ترور شد و با ریختن خون پاکش در شهر سردشت، راه آسمان را در پیش گرفت. «نسأل الله منازل الشهداء»
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ع--ل ,
:: برچسبها:
اولین دکتر شهید ,
جامعه پزشکان ,
شهدای جامعه پزشکان ,
شهید پزشک ,
زندگی نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1991
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : شنبه 31 مرداد 1394 |
نظرات (1)
|
|
نام: احمد
شهرت: ریزی
نام پدر: بختیار
تاریخ تولد: 1341
محل تولد: وينيچه
تاریخ شهادت: 22/1/1362
محل شهادت: پاسگاه شرهاني
محل دفن: گلستان شهداي وينيچه
خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را، شهیدان می شناسند
علیرضا قروه
شهيد احمد ريزي در سال 1341 در محله وينيچه، يكي از محلههاي شهر ديزيچه متولد شد. خانواده او از راه كشاورزي امرار معاش ميكردند و مانند اكثر كشاورزان با روزي حلال و دلي مملو از مهر خداوند، زندگي را می¬گذراندند. هنوز هم كوچه پسكوچههایي كه به مدرسه كشاورز منتهي ميشود، رفت و آمد او را به اين دبستان به خاطر سپردهاند. نميدانم چند نفر شهيد را اين مدرسه در دامان خود پرورش داده است؟ ولي اين را ميدانم كه هنوز هم از در و ديوار اين مدرسه ميشود بوي شهدایش را استشمام كرد........
مراجعه فرمایید به ادامه مطلب
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه چ--ر ,
شهدای دیزیچه ,
:: برچسبها:
شهدای دیزیچه ,
شهدای اصفهان ,
وصیت نامه شهدا ,
وصای ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 1589
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 22
مرتضي بسحاق فرزند محمد در
مردادماه سال 1344 در خرمشهر ديده به جهان گشود. دوران کودکي را در آغوش
گرم و پر مهر خانواده اش سپري کرد. با آغاز هفتمين پائيز زندگي به مدرسه
رفت و تحصيلات خود را تا مقطع راهنمايي ادامه داد.
وي با شروع جنگ تحميلي عراق عليه
ايران و تصرف خرمشهر توسط سربازان رژيم بعث مجبور به ترک زادگاه خويش
گرديد. مرتضي به علت مشکلات مالي خانواده به ناچار مدرسه را رها کرد و در
ستاد پشتيباني، خودروهايي که از جبهه به عقب برمي گرداندند را تعمير مي
کرد.
پس از چندي از طريق سپاه پاسداران
به جبهه هاي حق عليه باطل رفت و بعد از گذشت چندين ماه سرانجام پاسدار
دلاور اسلام در روز بيست و نهم اسفندماه سال 66 در سن 22 سالگي در عمليات
والفجر10 در منطقه حلبچه بر اثر بمباران شيميايي به درجه رفيع شهادت نائل
گرديد. پيکر پاکش در گلزار شهداي رهنان به خاک سپرده شد.
خاطرات :
آخرين ديدار
براي آخرين بار که به خانه بازگشت،
حال عجبيب داشت گوئي آخرين ديدار است کنارش نشستم و زير لب زمزمه کرد:«يا
مولا دلم تنگ اومده شيشه عمرم اي خدا سر اومده» بغض تلخي در گلويم شکست
نمي خواستم باور کنم، او در جمع ما نخواهد بود يادم هست بارها مرا سفارش
نمود تا به پدر و مادر احترام بگذارم، کنار در ايستاد و دستي به شانه
برادرش زد و گفت:«برادرم، خدمت سربازي يک وظيفه است حتما به خدمت برو و در
کارها به خدا توکل کن».و به راه افتاد اشک بر روي گونه ام مي ريخت، اما
صبورانه تحمل کردم چون او مي خواست صبور باشم.
راوي:برادر شهيد
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
عملیات والفجر10 ,
شهدای رهنان ,
:: برچسبها:
شهدای رهنان ,
شهدای اصفهان ,
اصفهان ,
رهروان شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1153
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : دوشنبه 03 آذر 1393 |
نظرات (0)
|
|
ابوالحسن در سال 1340 درروستاي
زيباي «عالي بلاغ» از توابع شهرستان سنقر استان کرمانشاه متولد شد. کودکي
را در دامان پر مهر خانواده اي مذهبي گذراند و با معارف الهي اسلام آشنا
گرديد. 7 ساله بود که راهي دبستان کوچک روستا شد تا الفباي زندگي را
بياموزد و بعد از اتمام تحصيلات ابتدايي براي ادامه تحصيل راهي شهرستان
سنقر شد در همين دوران بود که با مبارزات روحانيت آشنا شد و زمزمه انقلاب
اسلامي را به گوش جان شنيد و مشتاقانه به صف مبارزان راه حق پيوست در
راهپيمايي ها حضوري فعال داشت و با تمام وجود در انتقال پيام انقلاب به
مردم تلاش مي کرد او که در راهپيمايي با شکوه 17 شهريور تهران حضور داشت و
به خاک و خون کشيده شدن عده زيادي از هموطنان را با چشم خود ديد کينه اي
عميق از رژيم سفاک پهلوي بر دل گرفت و با شدت بيشتري به مبارزه پرداخت بعد
از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي به همراه گروهي از جوانان انقلابي به
فرماندهي شهيد محمد منتظري عازم جنوب لبنان شد اما با تجاوز رژيم بعثي به
خاک ميهن اسلامي براي دفاع از ميهنش به سازماندهي بسيج و اعزام جوانان غيور
شهر سنقر پرداخت چند ماه بعد در اواخر سال 1359 به جمع سبزپوشان سپاهي
پيوست و با توجه ب
ه توان بالا و روحيه و استعداد
عالي که داشت مسئوليت هاي متعددي را بر عهده گرفت و در بيش از 10 عمليات
موفقيت آميز چريکي منطقه کردستان شرکت کرد جبهه هاي نبرد شاهدي حماسه ها و
دلاوري هاي اين شير بيشه حق در عمليات هاي نصر7، کربلاي 5 و والفجر 10 بود.
سرانجام روح عاشق اين پرستوي مهاجر
قفس تن را تاب نياورد و روز بيست و پنجم اسفندماه سال 1366 در حاليکه
معاونت گردان تبوک از تيپ نبي اکرم (ص) را بر عهده داشت در سن 26 سالگي و
در حين عمليات والفجر10 در خاک حلبچه دعوت حق را لبيک گفت و به سوي آن وسعت
بيکرانه پر گشود.
وصيت نامه :
خدايا دوست دارم که با بدني تکه تکه و سوخته و پودر شده در گوشه بيابان و دور از هياهو و جنجال به ديدار تو آيم.
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
عملیات کربلا5 ,
عملیات والفجر10 ,
:: برچسبها:
شهدای ایران ,
شهدای دفاع مقدس ,
شهدای کرمانشاه ,
شهدای سنقر ,
:: بازديد از اين مطلب : 1403
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 14
متولد 1336 قزوین
دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی
بسم الله الرحمن الرحیم
"ان الحیاة عقیده و
الجهاد" (امام حسین(ع))
ضمن عرض سلام؛
همانا زندگی عقیده و جهاد
است، جز این زندگی نیست، نکبت و بدبختی است. بدانید و آگاه باشید تمامی انبیا و
اولیا خداوند در این مسیر جان باخته اند و بهترین انسان ها، هستی خودشان را در این
رابطه وقف کردند. جهاد در دو بعد نفسانی و دشمن درون و جهاد با دشمن بیرون که
موانع در مقابل حق ایجاد می کنند و سدی از کفر و عناد در مقابل پیشرفت حقیقت ایجاد
می کنند. هر دو طریق جهاد لازم و ملزوم هستند. امروز هم مستثنی از این مهم نیست،
بلکه از خیلی جهات انقلاب اسلامی در موقعیت و شرایط حساس قرار گرفته است که در
صورت سستی از ناحیه پاسداران و حافظان و عاشقان اسلام خسارت جبران ناپذیری به
اسلام عزیز وارد می شود، از این رو از اهم واجبات است. حکیم بزرگ رهبر اسلامی امام
امت، جان جانان، بزرگ بزرگان، یکه تاز صحنه های پیکار با دشمنان خدا که به حق در
دنیای سراسر تزویر و ستم قد برافراشت و پوزه ستمگران را به خاک مالید. این حقیر با
درک این مهم پا به جبهه گذاشتم و آگاهانه، بدون شک و تردید، با الهام از امامم
حرکت کردم و از خداوند بزرگ توفیق انجام وظایفم را که به صورت تکلیف مطرح است
عاجزانه خواستارم. از همان روزی که امامم را شناختم همه چیزم را باختم، زیرا که
بارها از دوران کودکی تا امروز، ماه محرم که فرا می رسید و................
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهداي دانشجو ,
شهدای دانشگاه ,
شهدای ارتش ,
شهدای اصفهان ,
گلستان شهدا اصفهان ,
:: بازديد از اين مطلب : 1101
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 8
تاريخ انتشار : یکشنبه 20 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
متولد 1339 اصفهان
دانشجوی رشته ریاضی
شهادت 1361 پاسگاه زید، عملیات بیت المقدس
آرامگاه گلستان شهدای اصفهان
بسم الله الرحمن الرحیم
"من مات بغیر وصییه مات میته جاهلیه"
پیامبر اکرم (ص)
اینجانب حمید شفرئی به خدای یگانه و صفات ثبوتیه
و سلبیه اش به نحوی که پیشوایان مذهبی بیان فرموده اند، معتقدم. هم چنین به دین او
یعنی اسلام با تمام اصول و فروعش که همگی در تشیع متجلی است اعتقاد کامل دارم. بعد
از حمد و ستایش خداوند متعال و فرستادن بهترین درودها و سلام ها بر پیامبر گرامی
(ص) و ائمه معصومین (ع) به ذکر چند نکته می پردازم:...............
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهداي دانشجو ,
شهدای اصفهان ,
دانشگاه اصفهان ,
وصیت نامه ,
زندگی نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 996
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
متولد 1337 زرین شهر
دانشجوی رشته علوم اجتماعی
شهادت 1365 شلمچه، عملیات کربلای 5
بسم الله الرحمن الرحیم
"یا ایها الذین آمنو
اتقو الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد واتقو الله ان الله خبیر بما تعملون"
(حشر آیه 18)
ای کسانی که ایمان آورده
ابد خدا ترس شوید و هر نفسی (در کار دنیای خود) نیک بنگرید تا چه عملی برای
(قیامت) خود پیش می فرستد و از خدا بترسید که او به همه نیک و بد کردارتان به خوبی
آگاه است.
با درود و سلام به رسول خدا،
حضرت محمد(ص) و ائمه هدی(ع) بالاخص حضرت بقیه ا...(عج) و نائب برحقش امام خمینی
روحی فداه و شما امت مومن و مسلمان. برادران و خواهران مسلمان حیات و مرگ ما به
دست خداست و بالاجبار، همه ما هم چون گذشتگان روزی در دل خاک قرار خواهیم گرفت..................
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهدای زرین شهر ,
شهدای دانشگاه ,
شهدا دانشجو ,
دانشگاه اصفهان ,
شهدای فرهنگی ,
پاسدار شهید ,
شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1017
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
نام پدر : عباس
محل تولد : شهرستان كاشمر روستاي دهنو
تاريخ تولد : 05/03/51
تاريخ شهادت : 28/07/63
محل شهادت : ميمک عاشورا
مسؤليت : مخابرات و بي سيم
شغل : دانش آموز
عضويت : بسيجي
يگان : تي 18 جوادالائمه
خاطرات مبارزاتي،سياسي
هنوز انقلاب به پيروزي نرسيده بود
كه روزي برادرم علي اكبر مقدار زيادي عكس و اعلاميه حضرت امام (ره) را آورد
به منزل و بهمن سپرد گفت اينها را مخفي كن تا بعدا بين افراد توزيع كنم من
هم گرفتم و داخل گندم ها اعلاميه ها را مخفي كردم يك روز ماموران شاه به
خانمان ريختند ومنزل را مورد بازرسي قرار دادند در آن لحظه علي اكبر نبود
آنها هم نتوانستند اعلاميه ها را پيدا كنند و بعدا علي اكبر به كمك دوستانش
اعلاميه ها و عكس ها را توزيع نمودند
گوينده:زهرا خائف - خواهر
خواب و روياي ديگران در مورد شهيد
مرحوم پدرم مدتي را در بستر بيماري
به سر برد كه بعدا همان بيماري علت فوت او شد يك شب پدرم خواب ديده بودند
كه شهيد ، عزيز برادرم علي اكبر آمده و دو عدد سيب به او مي دهد و مي گويد
پدرجان اين سيب را بخور و پدرم هم يكي را مي خورد و يكي ديگر را به خود علي
اكبر برمي گرداند و علي اكبر هم سيب را از او مي گيرد كه پدرم از خواب
بلند مي شود و بعد از مدتي دار فاني را وداع گفت و به برادرم ملحق شد.
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ودلنوشته ها ,
خاطرات ,
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه چ--ر ,
عملیات عاشورا ,
:: برچسبها:
شهدای کاشمر ,
وصیت نامه ,
خاطرات ,
عملیان عاشورا ,
فرماندهان شهید ,
:: بازديد از اين مطلب : 1103
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : پنجشنبه 17 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
متولد 1336 شهرضا
دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی
شهادت 1361 محرم، زبیدات
بسمه تعالی
انا لله و انا الیه راجعون
فالموت فی حیاتکم مقهورین
والحیاه فی موتکم قاهرین (نهج البلاغه).
مرگ در زندگی ذلت بار است و
زندگی در مرگ پیروزمندانه و قهرآمیز.
چون هر مسلمانی باید قبل از
ترک دنیا وصیت خود را بکند من حقیر هم چند کلمه ای وصیت دارم که آن را تذکر می دهم:
با درود بر محمد و آل او و
خاندان تشیع و ورثه آنان از حسین تا شهدای ایران که باخون، مکتب انسان ساز اسلام
را سرفراز و پرچم توحید را خونین و امت اسلام را سربلند نگه داشتند و با درود بر
نائب امام زمان"عج" امام خمینی که رهبری ایشان در زمانی بسیار حساس
رهبری این امت را در دست گرفتند که جاهلیت این انسان ها از جاهلیت انسان های قبل
از اسلام بیشتر بود و همه در منجلاب مکتب فرهنگ های منحط فرد رفته بودند و این
امام عزیز همه را به سوی انسانیت رهنمون ساختند. من در مقابل این امت بزرگ کوچکتر
از آنم که حرفی بر زبان بیاورم ولی باز برحسب وظیفه چند کلمه ای را بر زبان می
آورم:...................
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهدای دانشگاه ,
شهدا دانشجو ,
دانشگاه اصفهان ,
شهرستان شهرضا ,
شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1118
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : چهارشنبه 16 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
متولد 1340 اصفهان
دانشجوی رشته جغرافیا
شهادت 1363 عملیات بدر
آرامگاه گلستان شهدای اصفهان
در خانواده ای که با نام
ائمه اطهار منور به نور الهی بود، در سال 1340 در اصفهان فرزندی که نام او را رسول
گذاردند، چشم به جهان گشود. از همان کودکی در دامان پرمهر و محبت مادر در مجالس
عزا و سوگواری محرم با نام زیبای حسین ابن علی آشنا شد و این نام را به همراه
حماسه خونبار و مسئولیت آفرین آن در بین آموزش های تربیتی پدر ستمدیده و زحمتکش
خود بهتر فرا گرفت...................
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
شهدای دانشجو ,
شهدا دانشگاه ,
فرهنگ شهادت ,
شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 963
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : یکشنبه 13 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
متولد 1333
دانشجوی رشته زیست شناسی
شهادت 1360 طریق القدس
در
روز سوم محرم سال 1333 در یک خانواده کارگری و مسلمان دو کودک به نام های
احمد و محمود به دنیا آمدند که بکی از این نوگلان به نام محمود از دنیا
رفت. بعد از فوت محمود توجه بیشتری به احمد می شد و همه نسبت به او محبت
بیشتری داشتند. در دوران دبیرستان با حوزه علمیه قم در تماس بود که مجله
ماهان مکتب اسلام را دریافت می کرد................
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه ز--ظ ,
:: برچسبها:
شهدای دانشجو ,
شهدای دانشگاه ,
دانشگاه اصفهان ,
شهدای فرهنگی ,
شهداي دانشجو ,
:: بازديد از اين مطلب : 1074
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 13
تاريخ انتشار : دوشنبه 07 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
تاريخ انتشار : دوشنبه 07 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
بسم الله لارحمن الرحیم
یا
ایهاالذین آمنو اهل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم تومنون بالله و
رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذالکم خیرلکم ان کنتم
تعلمون.
ای
کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را به تجارتی سودمند که عذاب دردناک
آخرت را نجات بخشد دلالت کنم، آن تجارت این است که به خدا و رسولش ایمان
آورید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید این از هر تجارتی اگر دانا
باشید برای شما بهتر است.
با
درود و سلام بر مهدی موعود و یگانه منجی عالم بشریت و سلام و درود به رهبر
کبیر انقلاب اسلامی ایران و با یادی از شهیدان به خون خفته از صدر اسلام
بر رزمندگان عزیز و قهرمان که از مال و جان خود گذشتند و در راه خدا قدم
برداشتند، وصیت نامه خود را آغاز می کنم.
خدایا
تو می دانی که من لیاقت شهادت را ندارم؛ با لطف و کرمت مرا ببخش و شهادت
را نصیبم کن. آری، وای بر من، واقعا شرمنده و روسیاهت هستم. هر وقتی به فکر
می افتم می گویم من چه کاری برای خدا انجام داده ام، ولی می بینم خیر یک
بنده روسیاهم و من کوچکتر از آنم که پیامی برای امت شهید پرور ایران بدهم.
ولی عرضم این است که امام را تنها نگذارید و مواظب باشید که این منافقین
کوردل ظاهرا دوست و باطنا دشمن هستند و ریاست طلبند. مبادا لطمه ای به این
انقلاب و امام بزنند.
مادر
عزیزم، سلام عرض می کنم سلامی برخاسته از ته قلب و جایگاه صدق و خلوص،
سلامی که در ذهنم یادآور مهربانی ها و عطوفت های باطراوت شماست، سلام به
دوستی که همچون جویباری که مادام در حرکت است تا بتواند نهال مادری را
آبیاری کرده و به سوی شاخه موفقیت سوق دهد. ای مادر مهربان تو برازنده
مهری، تو روشنی بخش سوخته ای، تو آسمان ستاره ی دوستی منی. مادرم، با قلبی
مملو از مهر و محبت، با چشمانی گریان و بوسیله قلمی لرزان، با قلبی کوچک و
پاک ابراز می کنم که با تمام وجود دوستت دارم. می دانم که چقدر زحمت ها
برایم کشیدی و با چه زجرها مرا ادب کردی تا بزرگ شدم. باید ببخشید که
نتوانستم جبران این زحمت های شما را بکنم. اگر خطایی از من دیده اید مرا
ببخشید و حلال کنید و شما ای خواهران و برادرانم، مرا حلال کنید هرچند که
بسیار بدی از من سرزد. مادرم، در مرگ من ناراحت مباش و ناراحتی مکن و صبور
باش چون خداوند صابران را دوست دارد. انسان صابر پیش خداوند خیلی اجر دارد.
انسان روزی به دنیا می آید و روزی هم از دنیا می رود. پس چه بهتر که با
تقدیم جان خود، بهشت جاودانه را خریداری کند و چه بهتر از رضایت خداوند.
خلاصه اینکه انسان رفتنی است و کسی ماندنی نیست پس چه بهتر آنکه خود بسوی
مرگ در راه خدا برود. مادرم، فرزند امانتی است نزد شما پس خوب است امانتی
که پیش شماست آنرا در اولین فرصت به بهترین وجه آن به صاحب آن که همان
خداوند است تحویل دهید.
مادر
جان، می خواهم همچون زینب (ع) باشی که غم رفتن برادر و پدر و کلیه مردان
اقوام را تحمل کرد. همچون او که جلو رویش سر برادرش امام حسین (ع) را از
بدنش جدا کردند به گلوی طفل شش ماهه پسر برادرش تیر زدند و طفل وی را از او
گرفته و 72 تن از بهترین یارانش را از دست داد. ولی صبر کرد و زینب بودنش
نیز بخاطر صبرش بود.می
خواهم همچون مادر وهب باشی که وقتی سر فرزندش را بریدند و به طرف او
انداختند او را بوسید و به طرف دشمن انداخت و گفت من چیزی را که در راه خدا
داده ام هرگز پس نخواهم گرفت.مادر بدان نزد خدا اجری عظیم
خواهی داشت اگر شهادت نصیبم شد یا اگر مفقود الاثر یا مفقود الجسد شدم بیاد
هزاران مفقود بیفتید و برای آان گریه کنید، اگر سر نداشتم به یاد عاشورای
امام حسین (ع) بیفتید و برای او و یارانش گریه کنید، اگر دست های من قطع شد
به یاد حضرت ابوالفضل باشید و برای آنان گریه کنید و اگر شهید شدم من را
در کنار دیگر شهدا دفن کنید.
آنقدر به جبهه میروم و میجنگم تاشهیدشوم.ای جوانان نکند در رختخواب بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد، ای
جوانان نکند در غفلت بمیرید که امام علی (ع) در محراب عبادت شهید شد.ای
جوانان، مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین و
با هدف شهید شد.ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگیری
نمائید که فردا در محضر او نمی توانید جواب حضرت زینب سلام الله علیها را
بدهید که تحمل 72 تن شهید را نمود. برادران و خواهران استغفار را از یاد
نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست. همیشه به یاد خدا باشید، در
راه او قدم بردارید. هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از
روحانیت متعهد جدا نکنند، اگر چنین کنند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابر
قدرتهاست. در جبهه حضور خود را ثابت نگه دارید و در امام بیندیشید و سعی
کنید عظمت او را دریابید و تسلیم او باشید و صداقت و اخلاص خود را حفظ
نمایید و اگر فیض شهادت نصیبم شد آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و
به ولایت او اعتقاد ندارند، بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نگردند اما
باشد که دماء شهدا نیز آنها را متحول کند و به رحمت اللهی نزدیکشان گرداند.
سلام
مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگوئید که تا آخرین نفس و آخرین قطره ی خونم
سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد. با خداوند پیمان می بندم که در تمام
عاشوراها و کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر اورا خالی نکم تا
موقعیکه پرچم سرخ حسینی در تمام جهان طنین افکند و همه احکام اسلامی در زیر
پرچم امام زمان (عج) به اجرا درآید. و کلام آخر اینکه از قول من از کلیه
دوستانم و رفقایم حلالیت بطلبید و از آنان بخواهید که مرا حلال نمایند. از
همه فامیل های عزیزم می خواهم که اگر بدی در حق آنها کردم از سر تقصیرات من
بگذرند و مرا حلال کنند.
والسلام
به امید پیروزی رزمندگان اسلام
سید احسان مسعودی علوی 1364/11/17
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه م--ی ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه م--ی ,
:: برچسبها:
شهدای علوی ,
شهدای روستای علوی ,
وصیت نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 909
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : چهارشنبه 02 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
با تشکیل
اتحادیه انجمن های اسلامی وعضو شدن انجمن های اسلامی علوی و روستاهای دیگر در اتحادیه
انجمن های اسلامی منطقه اردهال علی اصغر کوچکترین
عضو انجمن اسلامی روستای علوی بود علی اصغر همیشه جلوتر ازهمه در اردوهای دیدار باخانواده شهدا به اتوبوس سوار می شد . او جو ان فعالی درانجمن
اسلامی علوی بود ایشان در تشویق مردم روستای علوی به انجمن اسلامی بسیار تلاش می
کرد خوب بیاد دارم پیشنهاد دهنده تاسیس كتابخانه در آستانه مبارکه علی بن امام محمد باقر علیه السلام و
روستای علوی ایشان بودند حتی روزی به این حقیر گفت: آقای اکبری را بفرست کاشان تا تابلوی
کتابخانه باقرالعلوم را درست کند دو سه سالی
ایشان در انجمن باجدیت تمام کارکرد ایشان در عملیات رمضان جانباز شدند و مجددا به جبهه
رفتند و شهید شدند سال بعد در ایام نورز برای اولین اردوی دیدار ازخانواده شهدا به مزار شریف اودر روستای
علوی رفتیم همه او را دوست داشتند و بامداحی
یکی ازبرادران روستای بهار اردهال ناله وشیون وزجه برای این عزیز درروستای علوی بلند
شد . تازه متوجه شدیم این عزیز درمیان مردمش چقدر محبوب وعزیز بوده است . روحش شاد خاطرات وحرکات اوهمیشه درذهن ماست روحش شاد
:: موضوعات مرتبط:
خاطرات ودلنوشته ها ,
خاطرات ,
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
:: برچسبها:
شهدای علوی ,
شهدای روستای علوی ,
زندگی نامه ,
خاطرات ,
:: بازديد از اين مطلب : 1229
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : سه شنبه 01 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
انالله و انا الیه راجعون
سپاس و ستایش از خداوندی است که مارا آفریده و در راه خودش هدایت کرد.
اشهدان لااله الا الله و ان محمدا رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
با
درود و سلام به پیشگاه پر عظمت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه و با درود و
سلام بر نایب بر حقش خمینی، این کوه استوار و این دریای خروشان، و آه از
دل مظلومان و ستمدیدگان و با درود و سلام بر شهیدان انقلاب اسلامی خصوصا
جنگ تحمیلی با درود و سلام بر معلولین و مجروحین جنگ و امید و آرزوی شفاعت و
تندرستی را برای آنها مسئلت داریم. و با درود و سلام بر تمام رزمندگان که
سرتاسر جبهه های نبرد را با خونفشانیها و دلاوریها خود به سرزمین لاله گون و
میعادگاه عاشقان به خدا تبدیل نموده اند و با تزریق خون بر پیکر اجتماع
روح دوباره دمیدند. درود و سلام ما به ملت شهید پرور ایران که از خود جان
گذشتگی و ایثار هایی نشان دادند و ملت ایران ما را در مقابل ایزد منان و
حضرت بقیه الله الاعظم شاد کرند.
دست از نماز جماعت و جمعه و دعای کمیل بر ندارید،مسجدها را خالی نکنید و رضا به رضایت الله داشته باشید و سلام نا قابل و
بی چیز خود را از بیابانهای جنوب کشور و از سنگرهای خونین و معیادگاه شهداء
به پدر و مادرم می رسانم و آرزوی صبر و موفقیت در زندگی برای ایشان
خواهانم. الان که جبهه اسلام نیاز به افراد دارد باید برویم و اسلام را
یاری کنیم و چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم. مادرم اگر روزی این بدن بی
ارزش و ناقابل من در راه خداوند هدف تیر و ترکشهای دشمن قرار گرفت، هیچ غم و
اندوهی به خود راه مده. نمی گویم برای من گریه نکن و هرگاه خواستی گریه
کنی بیاد و عشق برای امام حسین (ع) عزاداری کنید، چون امام حسین (ع) در
زمین تفتیده و گرمای بیحد کربلا، این سرزمین بلا، کسی را نداشت که برای او
گریه کند و تنها راه نجات دوستی و ولایت اهل بیت و عزاداری امام حسین (ع)
است.
ای امت حزب الله ایران
ای
قهرمانان در صحنه و ای پیکار گران نبرد، تا این اندازه اجازه به منافقین
ندهید اینان انتقام شکست مفتضحانه خود را از مظلومان متعهد به اسلام می
گیرند.
مردم،
را بسیار دور است و توشه بسیار کم. آماده سفر باشید و مهاجرت کنید و با
جان و مال در ره خدا جهاد کنید. این کار نزد خداوند اگر دانا باشید از هر
تجارتی برای شماها بهتر است. آرزوی من در حق کسی که ظلم و یا به کسی بدی یا
خطائی کرده ام دلم می خواهد از من بگذرد. از خداوند و رسولش پیروی کنید،
سخنان گهربار امام را جامه عمل بپوشانید. باشد ای کسانیکه می شنوید و یا می
خوانید در این وصیت نامه کوتاهی نکنید. به امید پیروزی اسلام علیه کفر
جهانی.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
علی اصغر تقی زاده علوی
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه الف--ج ,
:: برچسبها:
شهدای روستای علوی ,
:: بازديد از اين مطلب : 1176
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 5
تاريخ انتشار : سه شنبه 01 مهر 1393 |
نظرات (0)
|
|
بسمه تعالی
السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره
*اِنَ
الَذینَ قالوُ رَبُنَا اللهُ ثُمَ استَقاموُ فَلا خَوفٌ عَلَیهِم وَلاهُم
یَحزَنونَ * اُولئِکَ اَصحابُ الجَنَّهِ خالِدینَ فیها جَزاءً بِما کانوُ
یَعمَلوُنَ *
آنان که گفتند آفریده ما خداست و بر این سخن پایدار و ثابت ماندند و بر
آنان هیچ ترس و بیمی و حزن و اندوهی (در دنیا و عقبی) نخواهد بود * آنان
اهل بهشتند و و به پاداش اعمال نیک همیشه در بهشت ابد مخلّد خواهند بود.
«سوره احقاف آیه 13 و 14»
در راه دوست کشته شـدن آرزوی مـاست * هرچـنـد خصم تـشنـه بخـون گلـوی مـاسـت
گـردیـم گـرد یــار چــو پـروانـه گـرد شمــع * چون سوختن در آتش عشقُ آرزوی ماست
در
راه دوست و محبوب فدا شدن هرکس را لیاقت نباشد و این بنده حقیر را توفیق
راه یافتن به مقام قرب الهی نشاید لیک نا امیدی از درگاه حیّ دانا و دادگر
سزاوار نیست؛ دیر زمانی بود که منحرف از سبیل الله و دور از رهبری روح الله
هدف تیر اهریمنی درونی و برونی بودیم و سال ها گذشت و ما بی خبر بر بستر
شب افروزان بی مقدار و جدا از رنج شیعیان و مسلمانان و مستضعفان جهان بودیم
تا اینکهخو رشیدی بنام روح الله طلوع کردو با شمشیر عدالت بر فرق ظالمین و ستم پیشگان نواخت و شب را از فرمانروایی
بزیر کشید و به نابودی کشاند و نور پر فروغ کلام الله را بر بستر ظلمت زده
ایران گسترد و مشتاقان آزادی و عدالت را فراخواند که هان ای مسلمانان و ای
آزاد مردان، دست توانایتان را بر هم دهید و ید واحده باشید و یکباره با
صدای الله اکبر بر زورگویان و قلدر مسلکان جهان یورش برید و یک باره
*یُخرِجُهُم مِن الظُلُمات اِلی نوُر* به گرد رهبر هدایت یافته از طرف خدا
حلقه زدند و با او همصدا شدند که بعد از شاه نوبت آمریکاست و امروز ایران،
فردا فلسطین و شیطان های بزرگ و کوچک را از این قدرت عظیم الهی که چون
پُتکی بر سرشان فرود می آمد، خوش نیآمد و خواستند نور خدا را که در ایران
با دهن هاشان خاموش کنند که رهبرمان، خمینی کبیرمان و امام بزرگوارمان ندا
داد که ای جُندالله بپاخیزید و از سرزمین اسلامی دفاع کنید و شب پرستان را
به ذلّت و خواری افکنید و سربلندی عظمت را و عزّت و شرف را از آن مومنان و
حق جویان کنید ومن یکی از کوچک ترین فرد از بزرگ ملّتی فداکار هستمکه به ندای قائد بزرگ و نائب الامام لبیک گفتم و برای نابودی ستم و تجاوز به دیگر سربازان فداکار اسلام در جبهه پیوستم
و اگر به جوار قرب الهی راه یافتم و بهشهادتنائل شدم چند جمله بعنوان تذکر به نزدیکانم و دیگر مسلمانان و چند جمله هم
چونان پُتکی آهنین بر فرق مستکبران جهانی دارم - مادر زحمتکشم و برادران و
خواهران بزرگوارم و دیگر خویشان، از شماها می خواهم که برایم ضجّه و زاری
نکنید و از همسرم که خیلی صبور است می خواهم که درشهادتمن نگران نباشد کما اینکه این راه را هردو باهم انتخاب کردیم؛ تو رنج فراق
و سرپرستی یتیمی را بر عهده گرفته ای و مرا تشویق نموده ای که به جبهه
بروم و در راه خدا بجنگم ومن هم قبول کرده ام که خونم را تا آخرین قطره و جانم را تا آخرین نفس نثار خدا کنمو باز تو قبول کرده ای پیام رسان خون من و تمامشهداءباشی و من قبول کرده ام که در آن دنیا منتظرت بمانم و هردو باهم در بهشت
جاودان بسر بریم و امّا مادر عزیزم و برادران و خواهران مهربانم، در غم من
غمناک و در شادی من شاد باشید وشهیدشدن شادی و سعادت در پی دارد و اگر خواستید گریه کنید بر حسین (ع) گریه
کنید که سزاوار تر است و بر شما فرض است ای ملّت غیور که رهبرمان را یاری
کنیم و مبادا اورا در میان جمعان تنها گذاریم؛ علی (ع) در میان شیعیانش
تنها بود و درد تنهایی خود را با چاه می گفت؛
چون آفتابی که به دنبال خورشید است پیرو اوامر ایشان باشید،
دعایش کنید، یاریش نمایید و بیعتی که کرده اید نشکنید؛ باشد که خداوند شما
را اجری عظیم دهد و شما ای ابر جنایت کاران، پایتان شکسته و دستتان بریده
باد؛ ما فرزندان اسلام و فرزندان ما و فرزندان فرزندان ما دشمن تمامی شما
ستمگرانند و یک لحظه از جنگ با شما دست نخواهیم کشید و خواهید دید که به
زودی از لبنان و ملّت فلسطین و دیگر کشورهای اسلامی بیرونتان خواهیم
انداخت، پس هرچند زودتر گورتان را ای بیگانگان پست فطرت گُم کنید و ملّت
های مستضعف را رهایشان کنید.
پاینده باد جمهوری اسلامی، مرگ بر ستم و ستم کار.
بنده گنه کار خدا سید رحیم مسعودی
:: موضوعات مرتبط:
آشنایی با شهدا زندگی نامه ,
زندگی نامه م--ی ,
آشنایی باشهدا وصیت نامه ,
وصیت نامه م--ی ,
:: برچسبها:
شهدای علوی ,
شهدای روستای علوی ,
سید ,
:: بازديد از اين مطلب : 1248
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : دوشنبه 31 شهریور 1393 |
نظرات (4)
|
|
نام: یونس
نام خانوادگی: بهرامی
تولد: 1344 – روستای ور سفلی
شهادت: 1360 – دارالخوئین
...................................................
شهيد
يونس بهرامي در سال 1342 در خانوادهاي متدين و زحمتكش به دنيا آمد. وي
تحصيلات ابتدايي را در مدرسه ابن سينا و راهنمايي و دبيرستان را در مدرسه
انديشه گذراند. در كودكي بيماري حصبه گرفته بود و پدر ايشان وي را به
بيمارستان برده و به علت شدت علاقهاي كه به اين فرزند داشتهاند كيف پولش
را جلوي دكتر ميگذارد و ميگويد اين پول و اين بچه! هر چه پول ميخواهي
بردار و اين بچه را خوب كن. دكتر ميگويد كيفت را بردار من دردش را شناختم.
يونس
با اينكه سنش كم بود پدر و مادرش را به كارهاي خير دعوت ميكرد و محبت
زيادي هم به آنها داشته است. در كار خانه كمك كار مادر و در امر كشاورزي
كمك پدر ميكرده است. در سن 10 سالگي نماز و در 13 سالگي روزه را با وجود
اينكه تابستان بوده شروع ميكند.
در
زمان انقلاب جزء اولين كساني بوده كه مرگ بر شاه گفته و به اين سبب از
مدرسه فرار ميكند و رئيس مدرسه از مدرسه ور عليا تا ور سفلي به دنبالش
ميدود ولي موفق به گرفتنش نشده بود! و ايشان ديگر مدرسه نرفته و به پدر و
مادرش گفته رئيس مدرسهمان ضدانقلاب است. و تحصيلات را در دوم دبيرستان رها
ميكند.
در اوائل جنگ يونس
براي ثبتنام جبهه ميرود و اسمش را به علت سن پائينش نمينويسند، وقتي پدر
و مادرش به او ميگويند به خاطر سن كم نميگذارند بروي جبهه ميگويداسلام مهمتر و عزيزتر از جان من استو بايد بروم.
يونس
پيشنهاد پدرش را كه ميخواست برايش زن بگيرد را نيز قبول نميكند و
ميگويد اسلام و كفر در حال جنگ و ستيزند و آنوقت من دنبال زن گرفتن باشم؟
يكبار همراه مادرش به تشييع جنازه يكي از شهداي ور عليا ميرود و پس از بازگشت ميگويد مادر ياد بگير!
ديدي
مادر شهيد وقتي فرزند شهيدش را ديد چه كرد؟ گفت خدايا اين قرباني را از ما
قبول فرما. و وصيت ميكند كه اگر شهيد شد خانوادهاش اين چنين كنند.
يونس
بعد از دوماه تلاش زياد اسمش را براي اعزام مينويسد و به جبهه ميرود.
يكبار تركش به سرش اصابت ميكند و زخمي ميشود ولي باز در ميدان مبارزه
حاضر ميشود.
در
جبهه يك شب بيدار ميشود و براي همرزمش تعريف ميكند كه خواب سيدي را ديده
كه شال سبزي يه گردنش انداخته و خبر شهادتش را به او داده است. غسل شهادتش
را انجام ميدهد و وضو ميگيرد كه دو ركعت نماز بخواند، در راه تير به سر
مباركش اصابت ميكند و به فيض شهادت نائل ميآيد.
|