|
|
سردار شهيد سيدهادي اخلاقي در سال
1343 در شهرستان جهرم ديده به جهان گشود. دوران كودكي را تحت تعاليم و
توجهات پدر و مادر، به فراگيري قرآن و نماز گذراند و در هفتمين بهار زندگي
درمدرسه ابتدايي آيت الله طالقاني مشغول به تحصيل گرديد.وي بعد از گذراندن
دوره راهنمايي، دوره متوسطه را نيز با موفقيت به پايان رساند و در مهرماه
1366 با قبولي در دانشگاه شيراز، رشته علوم تربيتي را جهت ادامه تحصيل در
مقاطع عالي برگزيد.
شهيد اخلاقي با شروع جنگ تحميلي پا
در مكتب خونين عشق گذاشت و درس شهادت و از خود گذشتگي را در دانشگاه اخلاص
و ايثار فرا گرفت و با تقديم خون سرخ خويش، كارنامه افتخارات چندين و چند
ساله خود را دريافت داشت.
عمليات هاي فتح المبين، رمضان، نصر
4، كربلاي 4، 5 و 10، والفجر مقدماتي، والفجر 8 و 10 خاطره رشادت هاي او و
صدها عاشق دلسوخته اي است كه جبهه هاي غرب و جنوب را تجلي گاه
دلاورمرديهاي خود ساختند.
شهيد اخلاقي كه از زمان آغاز جنگ
به عنوان يك بسيجي ساده پا به عرصه هاي جهاد و مبارزه گذاشته بود با
شايستگي هايي كه از خود بروز داد با عنوان فرمانده گروهان، وظيفه پاسداري
از اسلام و ميهن اسلامي را عهده دار گرديد. منطقه هاي عملياتي دهلران،
كوشك، ايلام و بسياري از مناطق جنوب و غرب عرصه دلاورمرديهاي اوست. وي
بارها در جريان عمليات هاي مختلف مجروح گرديد از جمله در عمليات كربلاي 5
از ناحيه پا دچار آسيب ديدگي شديد شد. سردار شهيد اخلاقي سرانجام در عمليات
والفجر 10 در حالي كه فرماندهي گروهان علي بن ابيطالب(ع) از گردان ابوذر
را به عهده داشت.آخرين زخم نياز را بر جان پذيرفت و به درجه رفيع شهادت
نائل آمد.
جبهه خرمال و حلبچه بعد از بمباران
رژيم بعثي در بيست و پنجم اسفندماه 1366 پيكر مطهر و خونين او را گرم در
آغوش گرفت و بدين سان خانواده اخلاقي دومين فرزند شقايق پيشه خود را تقديم
اسلام و انقلاب نمود.
وصيت نامه :
"اي مادر مهربانم! سخن شهيدان راه
خدا را به مردم برسان كه همانا سخن ما پيروي كردن از قرآن و خدا مي باشد،اي
برادران عزيز! هوشيار باشيد و غير از اسلام و قرآن به چيز ديگر فكر نكنيد
كه همه آنچه خير و صلاح انسان است در اين كتاب نهفته است."
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه الف--ج ,
وصیت نامه الف--ج ,
عملیات کربلا4 ,
عملیات کربلا5 ,
عملیات والفجر8 ,
عملیات والفجر10 ,
:: برچسبها:
شهدای جهرم ,
شهدای ورزشکار ,
ورزشکاران ,
رهروان شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1645
|
امتياز مطلب : 2
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : پنجشنبه 29 آبان 1393 |
نظرات (1)
|
|
همونیه که تعصب داره، اعصاب هم داره
همونیه که ریش داره ، ریشه هم داره
همونیه که میل داره، تحمل هم داره
همونیه که دوست داره، اما دوست دختر نداره
همونیه که فریادش تو گلوش میمونه اما با هر فریادی هم صدا نمیشه
..."بعله!!!درکت میکنم "برادر
یادت نره در جمهوری اسلامی همه آزادندالا بچه حزب اللهی ها
((شهید آوینی))
:: موضوعات مرتبط:
دل نوشته ,
:: برچسبها:
شهید آوینی ,
:: بازديد از اين مطلب : 1180
|
امتياز مطلب : 3
|
تعداد امتيازدهندگان : 8
|
مجموع امتياز : 28
تاريخ انتشار : سه شنبه 27 آبان 1393 |
نظرات (1)
|
|
در آتشباران مرداد 1362 مردي از
قبيله اشراق بر دستهاي مردم قدرشناس جهرم تشييع و در گلزار شهداي فردوس اين
شهر به خاك سپرده شد. بر تابوت منور او كه با پرچم سه رنگ افتخار، آذين
شده بود نامي آشنا به چشم مي خورد. بر سپيد كاغذ اين گونه نقش بسته بود:
شهيد ميثم كوشكي تاريخ شهادت 1/5/1362. تمام افتخارات و رشادت هاي اين
سردار رشيد اسلام در قناعت نامي خلاصه شده بود. غريب بود و از دورها مي
آمد. اما آنها كه مي شناختندش لحظه اي آرام و قرار نداشتند.
تيپ حماسه آفرين المهدي(عج) با
نام بزرگ مرداني چون شهيد جاويدي، شهيد اسلامي، شهيد بديهي و صدها شهيد جان
بر كف ديگر، سند افتخار مردمي است كه لحظه اي از پاي ننشستند و براي دفاع
از اسلام و ميهن مقدس اسلامي تا پاي جان كوشيدند. سردار شهيد ميثم كوشكي از
ياران سلحشور المهدي (عج) در سال 1341 در خانواده اي متدين و مذهبي ديده
به جهان گشود. دوران مختلف تحصيل را در زادگاه خود - جهرم - پشت سر گذاشت و
نهايتا با دريافت مدرك ديپلم از تحصيل فراغت يافت. وي كه در دوران پرشكوه
انقلاب، در فعاليت هاي سياسي و انقلابي حضوري چشمگير داشت، پس از پيروزي
انقلاب نيز با گذراندن دوره هاي مختلف آموزش در بسيج، خود را آماده دفاع از
اسلام و ميهن اسلامي نمود و با ياري و همت بزرگواراني چون شهيد مجتبي
صفرزاده، گروه رزمجوي شهيد مدرس را تشكيل داد. حضور در جبهه آبادان (كوي
ذوالفقاري) اولين ماموريت شهيد با گروه ياد شده بود كه اين ماموريت از
تاريخ 25/11/59 شروع و با فداكاري ها و از جان گذشتگي هاي اين جان بر كفان
مكتب ولايت در تاريخ 25/11/60 به پايان رسيد. وي در مرداد ماه 1360 رسما به
عضويت سپاه پاسداران درآمد و مسؤوليت حساس اطلاعات را عهده دار شد.
سردار شهيد ميثم كوشكي از آن پس به
طور مداوم و مستمر در جبهه حضور يافت و در عمليات هاي مختلفي از جمله فتح
المبين و والفجر 2 شركت كرد. وي در عمليات فتح المبين هدف تيربار دشمن قرار
گرفت و به شدت مجروح شد. اما پس از بهبودي نسبي، بار ديگر به سوي عرصه هاي
خون شتافت و با پذيرفتن مسئوليت هاي مختلف، گامهاي موثري را در پيشبرد
اهداف جنگ برداشت. وي قبل از شروع عمليات والفجر 2 در واحد اطلاعات و
عمليات تيپ المهدي(عج) به انجام امور محوله پرداخت و از آنجا كه تيپ در
منطقه اي كوهستاني در غرب ماموريت داشت، مسؤوليت شهيد بسيار خطير و با
دشواريهايي همراه بود، اما او كه جاني مشتاق و شيفته خدمت داشت، سختكوش و
پرتلاش به امر شناسايي مبادرت ورزيد و زمينه را براي حضور رزمندگان هميشه
پيروز فجر مهيا ساخت. وي در عمليات والفجر 2 با عنوان مسؤول محور انجام
وظيفه كرد و هدايت نيروهاي گردان را بر عهده گرفت.
ارتفاعات "حاج عمران" در يكم
مردادماه 1362 با مردي بدرود گفت كه سالياني عزيز از عمر پربار خود را در
خدمت به اسلام و امت اسلامي گذرانده بود. عمليات والفجر 2 خاطره رشادتها،
دلاورمرديها و يادمان پرواز ملكوتي اوست.
هرگز نميرد آن كه دلش زنده شده به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه ع--ل ,
عملیات والفجر2 ,
:: برچسبها:
شهدا ,
شهدای جهرم ,
رهروان شهدا جهرم ,
:: بازديد از اين مطلب : 1087
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 4
تاريخ انتشار : دوشنبه 26 آبان 1393 |
نظرات (0)
|
|
خسرو در سال 1335 در قصر سنبلستان
اصفهان متولد شد، کودکي شجاع و تيزهوش بود، و به واسطه وضع نابسامان
خانواده توسط خاله اش که از زنان مخالف رژيم پهلوي بود، تربيت يافت. مادر
براي اينکه بتواند خرج تحصيل فرزند را تهيه نمايد، در يکي از کارخانجات
اصفهان (کارخانه بافتساز) مشغول به کار شد، و خسرو توانست در سايه اين
زحمات تحصيلاتش را ادامه دهد، بعد از مرگ خاله او به خيابان زينبيه اصفهان
نقل مکان کرد، و در مرکز تعليمات حرفه اي يک دوره آموزشي فشار قوي برق را
گذراند سپس در کارخانه پلي اکريل اصفهان استخدام شد، و به مدت دو سال در
آنجا خدمت نمود، آنگاه از مادر خواست که ديگر در کارگاه کار نکند. با اوج
گيري انقلاب اسلامي نگهباني در خيابانهاي شهر را پذيرفت و با فرا رسيدن
بيست و دوم بهمن ماه به تهران مهاجرت کرد و پس از تصرف ساواک پاسداري از آن
محل را بر عهده گرفت، وي چندي بعد از طرف سپاه پاسداران به استان سيستان و
بلوچستان ايرانشهر و خارک رفت و يک ماه و نيم بعد به اصفهان بازگشت، او در
همين زمان با دوشيزه اي پارسا ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، با آغاز جنگ
تحميلي پس از يک دوره آموزش تعليمات سلاح هاي سنگين و عمليات چريکي درسپاه
اصفهان
به کردستان رفت، و بعد از سه ماه
مبارزه بي امان به زادگاهش بازگشت، ريسمانچيان در تاريخ 15/1/1360 بار ديگر
قدم در جبهه دارخوئين نهاد و 50 روز مردانه از خاک ميهن اسلامي دفاع نمود،
مرد حماسه و ايمان و حامي انقلاب اسلامي سرانجام سه روز قبل از سفر آسماني
خويش با تمام دوستان و آشنايان خداحافظي نمود و در تاريخ 21/3/1360 در
عمليات فرمانده کل قوا در سن 25 سالگي جام شيرين شهادت را نوشيد، دارخوئين
بار ديگر خون سرخ رزمندگان خميني را زينت بخش خويش ساخت، تا در روز محشر به
آبروي عاشقان ثارالله مورد شفاعت حق قرار گيرد.
وصيت نامه :
با درود به رهبر کبير انقلاب
اسلامي امام خميني و با درود به برادراني که فرمان حق طلبانه اين حسين زمان
را گوش فرا دادند و جهاد را در سرزميني که همه جاي آن از خون برادران
رزمنده گلگون شده است، آغاز کردند و خواب خوش را از چشم جهانخواران شرق و
غرب گرفتند تا پرچم لااله الا الله را برفراز اين مرز و بوم گماشته و
بخواست خداوند و بنا به فرمان رهبر کبيرمان اسلام را در جهان گسترش دهند تا
جهانيان بدانند که تنها دين بر حق جهان، مکتب راستين اسلام است اين بنده
ناچيز وصيتي ندارم جز اينکه توصيه مي کنم به برادراني که هنوز به جبهه حق
عليه باطل وارد نشده اند: برادر سلاحت را غريب مگذار و برگير و با اتکا به
خداوند سينه کافران را بشکاف تا دشمن بداند فرد مسلمان خواري طلب نيست و تا
آخرين نفس مي جنگند برادر شعارت اين باشد: لااله الا اله يعني تمام هستي
که بر روي زمين است، اينها همه از الله است بايد دل بکني و دل را به سوي
الله همان معبود خود بندي و با سلاح محکم و استوار بر عليه باطل بروي که
همه بازگشت کننده به سوي او هستيم والسلام...
اگر من شهيد شدم و جسدم به
دست شما رسيد در کنار خاله ام مرا دفن کنيد.
خسرو ريسمانچيان
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه چ--ر ,
وصیت نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای اصفهان ,
سرداران شهید ,
سرداران اصفهان ,
سرداران جوان ,
زندگی نامه ,
وصیت نامه ,
:: بازديد از اين مطلب : 976
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 4
|
مجموع امتياز : 21
تاريخ انتشار : دوشنبه 05 آبان 1393 |
نظرات (2)
|
|
محمد در سال 1338 در روستاي زمان
آباد زرين شهر پا به عرصه هستي نهاد.پدرش دامدار بود لذا خانواده در کوه
هاي استان چهارمحال و بختياري زندگي مي کردند و تنها محمد و برادرش در
روستا بودند.سال ها گذشت تا اينکه در جست و جوي کار روانه اصفهان شد و در
يک کارگاه صنعتي به کار پرداخت.عشق و علاقه اش به خاندان طه به حدي بود که
در ماه محرم در سوگ سيد شهيدان مرثيه سرائي و مداحي نمود. در سال 1356 به
خدمت نظام وظيفه فرا خوانده شد.اما چندي بعد به فرمان امام از آنجا گريخت.
سال هاي انقلاب، سال هاي پرالتهابي بود و محمد در اوج جواني در ميان هياهوي
غريب مردم بر عليه نظام پهلوي سرگردان شد، چيزي نگذشت که او نيز به راه
امام (ره) ايمان آورد و با مشتهاي گره کرده، فرياد مرگ بر شاه سر داد.
رحيمي پس از پيروزي انقلاب لباس
سبز سپاه پاسداران را بر تن نمود و يکسال غريبانه در کردستان بدون اطلاع
دوستانش جنگيد.6 ماه در سال 1358 به لبنان سفر کرد اما با آغاز جنگ به
ميادين نبرد حق عليه باطل شتافت و در عمليات فرمانده کل قوا از ناحيه پا
مجروح گرديد در دوران نقاهت با دوشيزه اي مؤمنه پيمان ازدواج بست و سه روز
بعد از ازدواج دوباره به جبهه بازگشت و در لشگر امام حسين (ع) و تيپ قمر
بني هاشم (ع) با سمت فرماندهي گردان و فرماندهي محور نبرد با دشمن بعثي را
ادامه داد.سال 1363 در عمليات بدر دو مرتبه مجروح شد.بعد از بهبودي به مشهد
مقدس مسافرت کرد و با تضرع از هشتمين پيشواي شيعيان خواست که به زودي از
شربت شهادت سيراب گردد و بالاخره جواز ورود به جمع شاهدان روز محشر را گرفت
و در عمليات والفجر8 در منطقه فاو در حاليکه مسؤول محور عملياتي بود در سن
26 سالگي، بال در بال ملائک به آسمان پر کشيد.
:: موضوعات مرتبط:
زندگی نامه چ--ر ,
:: برچسبها:
شهدای زرین شهر ,
شهدای اصفهان ,
وصیت نامه شهدا ,
زندگی نامه شهدا ,
:: بازديد از اين مطلب : 1093
|
امتياز مطلب : 1
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 9
تاريخ انتشار : دوشنبه 05 آبان 1393 |
نظرات (0)
|
|
|
|
|