نام: احمد
شهرت: ریزی
نام پدر: بختیار
تاریخ تولد: 1341
محل تولد: وينيچه
تاریخ شهادت: 22/1/1362
محل شهادت: پاسگاه شرهاني
محل دفن: گلستان شهداي وينيچه
خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را، شهیدان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را، شهیدان می شناسند
علیرضا قروه
شهيد احمد ريزي در سال 1341 در محله وينيچه، يكي از محلههاي شهر ديزيچه
متولد شد. خانواده او از راه كشاورزي امرار معاش ميكردند و مانند اكثر
كشاورزان با روزي حلال و دلي مملو از مهر خداوند، زندگي را می¬گذراندند.
هنوز هم كوچه پسكوچههایي كه به مدرسه كشاورز منتهي ميشود، رفت و آمد او
را به اين دبستان به خاطر سپردهاند. نميدانم چند نفر شهيد را اين مدرسه
در دامان خود پرورش داده است؟ ولي اين را ميدانم كه هنوز هم از در و ديوار
اين مدرسه ميشود بوي شهدایش را استشمام كرد.شهيد احمد ريزي پس از طي دوران دبستان، در مدرسه راهنمایي كارگر ثبت نام می¬کند و تا مقطع سوم راهنمایي در اين مدرسه به تحصيل ادامه ميدهد. اما وضع نابسامان اقتصادي كه بيشتر جوانان آن دوره را مجبور به ترك تحصيل می¬کرده، او را نيز مجبور به ترک تحصيل ميكند تا در کار كشاورزي به پدر خود كمك كند و کمکحال پدر از نظر تأمین معاش خانواده باشد. شهيد احمد ريزي از سجاياي اخلاقي والایي برخوردار بود. او حتي از اينكه كار شخصي خود را به ديگران محول نمايد، امتناع ميكرد. خانه پدر بوي محبت او را ميداد و او از مهرباني به ديگران دريغ نميكرد. حالا او جوان رشيدي شده بود تا دين خود را به ميهن اسلامي ادا كند؛ بنابراين در 1/6/1361 لباس مقدس سربازي را به تن كرد و عازم جبهههاي نبرد با دشمن قسمخورده اين آب و خاك شد. او توانست تا پايان خدمت سربازي فقط دو بار به مرخصي بيايد. تنها ارتباط او با خانوادهاش نامههایي بود كه از جبهه ميفرستاد. او در اين نامهها ابتدا سعي ميكرد خبر سلامتي خود را به خانواده برساند تا شايد آنها را به اين وسيله تسلي بدهد؛ سپس با استناد به سخنانِ بزرگان و ائمه اطهار، به خانواده دلداري ميداد تا اگر به فيض شهادت نایل شد، خانوادهاش مثل خاندان شهدای کربلا، صبر و استقامت پيشه نمايند. او بارها و بارها از علياكبر حسين(ع) و حضرت قاسم ياد كرده بود و به برادرانش سفارش كرده بود پرچم اسلام را بر زمين نگذارند و راه شهيدان را ادامه دهند. او در رزمی بيامان كه با دشمن بعثي داشت، در عمليات والفجر مقدماتي، بر اثر اصابت تركش¬هاي خمپاره دشمن، در تاريخ 22/1/62 به درجه رفيع شهادت نایل گشت.
متن وصيتنامه سرباز شهيد احمد ريزي
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند درهمكوبندة ستمگران. سلام بر امام زمان، مهدي موعود (عج) و سلام برنایب برحقش، بت شكن زمان، امام خميني(ره) و سلام بر شهيدان هميشه شاهد و سلام بر مادران و پدران شهيدپرور و سلام بر امت هميشه بيدار ايران. در آخر سلام بر تو اي مادر؛ مادري كه سال¬ها خون جگر خوردي تا من را به چنين روزي رساندي. اینک بعد از مدتي به خاطر گناهان زيادي كه در دنيا مرتكب شدم، به جبهه حق عليه باطل ميروم كه شايد خداوند توبه مرا بپذيرد. تنها اميدم در دنيا تویي مادر. سلامم را بپذير و حلالم كن و مرا ببخش!
برادران و خواهران حزب¬الله شايد خيلي¬ها بودند كه حسرت ميخوردند كه چرا ما در روز عاشورا نبوديم كه صداي «هل من ناصر ينصرني» حسين (ع) را لبيك گوییم و در عاشورا حسين را ياري كنيم. اما تأسفي ندارد مادرم. خواهرم قامتت را بلند گير و نواي «الله اكبر، خميني رهبر» شهيدان راه خدا را به مردم برسان! به آن مردمي كه خوابند، كدام سخن؟ همان سخني از قرآن و خدا ميباشد. مادر، چون كوه باش و چون كوه استقامت كن. لحظهاي از نام و ياد خدا غافل نباش. در راه دين خدا بكوش كه هر چه بكوشي كم است. مادرم گريه نكن. بخند و خوشحال باش؛ زيرا در راه هدفی مقدس گام برداشته و جان باختهام. مادرجان ميدانم داغ فرزند براي مادر خيلي مشكل است؛ ولي من از شما انتظار دارم كه مانند بانوي بزرگوار اسلام حضرت زينب(س) در برابر مشكلات و داغ فرزندت مقاومت نموده و سكوت را تا حد امكان مراعات كرده تا دشمنان اسلام و منافقين بدانند كه در هر زماني مادراني شيرزن چون شما پيرو زينب (س) هستند و فرزندان خود را با افتخار هديه اسلام ميكنند.
اي مادر غمديده نداري خبر از من در گردش ايام چه آمد به سر من
من تازهگلي بودم اندر چمن دهر يكباره فروريخت اجل بال و پر من
اما پيام من به تو اي پدر عزيزم! پدرم با خونم به تو پيام ميفرستم كه
پیام حضرت امام زينالعابدين(ع) همچون انقلاب حسين(ع)، پیام خون سرخ حسين
(ع) را به گوش تمام مردم رسانيد. شما نیز پيام مرا به آنها برسانید. پدر
عزيزم! اگر به درجه رفيع شهادت نایل گرديدم، ناراحت من نباشید و مرا حلال
كن. در آخر، من به شما برادرانم علي و الياس و محسن و ابراهيم و حبيباله
سفارش میکنم که همچون حضرت عباس (ع) كه در روز عاشورا تا آخرين نفس ياور
امام حسين (ع) استقامت كرد، صداي الله اكبر، خميني رهبر را تا انقلاب مهدي
(عج) ادامه بدهيد و سلام مرا به كليه اقوام و دوستان و آشنايان و رفيقان
برسانيد و مرا حلال كنيد.
من تازهگلي بودم اندر چمن دهر يكباره فروريخت اجل بال و پر من